Part20 نقشه مزخرف بعدی

403 90 63
                                    

روی تختم دراز کشیده بودم و به سقف اتاق خیره شده بودم.
جسمم روی تخت بود اما فکرم درگیر اتفاقات این چندوقت اخیر...
تو این دو هفته چیزهایی رو تجربه کرده بودم که دو سال تمام منتظر بودم تا اتفاق بیوفتن...
حرف زدن با جیمین...
وقت گذروندن باهاش...
بغل کردنش...
حتی بوسیدنش...

انقدر ساده همه چیز اتفاق افتاده بود که به واقعی بودنشون شک داشتم...
حس کرم ابریشمی رو دارم که باورش نمیشه پروانه شده و میتونه پرواز کنه...

با شنیدن صدای نوتیف گوشی، بدون تکون دادن به خودم دستم رو بردم زیر بالشت تا بیرونش بیارم.
با دیدن اسم جیمین تپش قلبم شدت گرفت و یاد چیزهایی که امروز پشت در کلاس طراحی شنیده بودم افتادم.
چشمم به میس کالش افتاد...
درست بیست دقیقه بعد از اینکه از مدرسه اومدم بیرون باهام تماس گرفت و من انگار که باهاش لج کرده باشم، جوابشو نداده بودم.

به پروفایل کیوتش نگاه کردم که عکسش رو از بین هایلایت های اینستاش پیدا کرده و اسکرین شات گرفته بودم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

به پروفایل کیوتش نگاه کردم که عکسش رو از بین هایلایت های اینستاش پیدا کرده و اسکرین شات گرفته بودم.

بخاطر دروغم عذاب وجدان گرفتم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

بخاطر دروغم عذاب وجدان گرفتم...
نمیدونستم چجوری ازش درباره امروز بپرسم...
برای پرت کردن حواسم تا زمانی که جیمین جواب بده، دنبال یه بکگراند برای صفحه چتمون گشتم.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
A Silent Look/KookminWhere stories live. Discover now