Part10 تهیونگ همه چیو میدونه

373 75 11
                                    

- دوباره بگو! حس میکنم گوشام اشتباه شنیدن
+ اون گیه. گی! میفهمی؟
- دیلدوی مقدس کمک

چشم هام رو تو حدقه چرخوندم و دست هام رو داخل جیب های جین مشکیم فرو بردم.
تهیونگ از حالت متعجبش که زیادی اغراق آمیز بود در اومد و نیشخندی زد.

- خب پس بالاخره فهمیدی

شوکه بهش نگاه کردم تا بیشتر توضیح بده، اما اون فقط با لبخند معنی داری به صندلی لم داده بود و خیره نگاهم میکرد.
+ منظورت...چیه؟

ابرو هاش رو بالا انداخت و با گره کردن انگشت هاش داخل هم، آرنج هاش رو روی زانوهاش گذاشت و سمتم خم شد.
- یعنی بی توجهیش به دخترهای کلاس رو ندیدی خرگوش؟

اخمی کردم و مثل خودش کمی سمتش خم شدم.
+ اونوقت تو ندیدی که به پسرها هم واکنشی نشون نمیده؟

با انگشت اشاره اش روی نوک بینیم ضربه زد که انگشتش رو قبل از اینکه عقب ببره گاز گرفتم.
- آی خرگوش وحشی
+ زود باش بگو چی میدونی کیم تهیونگ!

خنده موذیانه ای کرد و از روی صندلی بلند شد.
- دوتا از دوستای صمیمیش گی ان، درواقع سه تا چون منم گی ام هاهاها عه تو هم گی ای هاها

نگاه غضبناکم رو که دید سرفه ای کرد و ادامه داد:
- به دخترها توجه نمیکنه، تو مهمونی با تهمین لاس میزد، با هوسوک درمورد کراش بودن یکسری از بازیگرای پسر صحبت میکنه، دوست یونگی اکسش بوده، بازم بگم؟

حس کردم بالای سرم علامت لودینگ ظاهر شده چون هیچ چیزی برای گفتن نداشتم.
این حجم از اطلاعات توی چندثانیه برام زیادی بود...
اکس داشته؟؟

سوالی که بیشتر از همه ذهنم رو مشغول کرده بود ازش پرسیدم:
+ از کجا فهمیدی...که دوست پسر داشته؟

دست هاش رو داخل جیب های پشت شلوارش فرو برد و با حالت مسخره ای دورم چرخید و دوباره روبروم ایستاد.
- تو یه خرگوش پیری که از فضای مجازی سر در نمیاری نه؟
+ ته!
بهش توپیدم تا انقدر حرفش رو کش نده.
- باشه باشه گاز نگیر
دست هاش رو به نشونه تسلیم بالا آورد و نیشخند ریزی زد.
- استوری هاش رو چک میکردم و فهمیدم که ماه پیش کات کردن، منتظر بودم خودت بفهمی که به هم جنسش علاقه داره

مغزم با شنیدن این حرف سوت کشید.
خشمگین نیشگون محکمی از بازوش گرفتم.

- آخخخ آی ولم کن عوضی آییی
+ یه دلیل بیار که تو همین کلاس خالی خونتو نریزم کیم تهیونگ

زیر لب غریدم و بال بال زدنش رو تماشا کردم تا کمی هم که شده دلم خنک بشه.
دلم به حالش سوخت و ولش کردم.
تند و سطحی نفس میکشیدم و حس میکردم الان منفجر میشم.

+ تمام این مدت میدونستی؟ بخاطر همین همش نقشه میچیدی؟ چرا زودتر بهم نگفتی؟ نمیدونستی منه احمق چقدر از این بابت که گرایشش رو نمیدونم استرس داشتم؟ اصلا حسی که داشتم برات مهم بود؟

A Silent Look/KookminWhere stories live. Discover now