Part25 خرگوش موزی

451 84 58
                                    

Smut Warning❣️

نادیده گرفتن تپش های وحشیانه قلبم سخت ترین کار دنیا بنظر میرسید...
اونم وقتی که پارک جیمین، با نگاه گرسنه اش داخل چشم هام زل زده بود و از خوردن من حرف میزد!

بزاقم رو با صدا بلعیدم و دست های لرزونم رو دور گردنش حلقه کردم.
یعنی وقتش رسیده بود؟

+ جیمین...
مچ هر دو دستم رو گرفت و در جوار نگاه متعجبم، دست هام رو کنار سرم روی تشک پین کرد.
- دسرها حرف نمیزنن جونگکوکی

دهنم مثل ماهی باز و بسته شد اما کلمه ای از بینشون بیرون نیومد.
جیمین شروع به گذاشتن بوسه های ریزی روی گونه ام کرد و لب هاش رو به سمت پوست حساس گردنم سُر داد.
نقطه ای رو برای مکیدن انتخاب کرد و بعد از یه مک طولانی، پوست گردنم رو که مطمئن بودم کبود شده رها کرد.
آه ریزی کشیدم و دندون های جلوییم رو داخل لب پایینم فرو کردم تا صداهای بیشرمانه ای که ممکن بود از بین لب هام بیرون بیان رو خفه کنم.

با بینیش چونه ام رو به سمت چپ مایل کرد تا دسترسی بهتری به سمت دیگه ی گردنم داشته باشه.
بوسه های خیسی روی نقطه به نقطه ی گردنم به جا میزاشت و بعد از هر مکش دردناک، جاش رو لیس میزد.
انگشت هام به کف دستم فشار می آوردن و مطمئنا الان نوکشون به سفیدی میزد.
نفس های تندی از طریق بینیم میکشیدم و اینکه دست هام کنارم قفل بودن باعث میشد بیشتر سست بشم.

جیمین یکی از دست هام رو رها کرد تا بتونه چونه ام رو بگیره.
- هیچی از لبت نموند که بیبی
با انگشت شستش، لب پایینم رو از بند دندون هام آزاد کرد.
انگشت های دست دیگه اش رو بین انگشت هام قفل و فشار ریزی بهشون وارد کرد.
به لب پایینم مک محکمی زد و همزمان پایین تنه اش رو روی لگنم حرکت داد.

با حس اون تماس کوتاه اما شیرین، نفس لرزونم رو همراه ناله آرومی بین لب هاش رها کردم که بوسه دیگه ای نصیبم شد.
یکی در میون به بوسه هاش که انگار سعی در کندن لب هام داشتن، جواب میدادم.

با سستی خودم رو تکون دادم تا دوباره تماس پایین تنه هامون رو با همدیگه احساس کنم.
ناله کم جونم بین بوسه امون به گوش جیمین رسید و باعث پیدایش نیشخند کمرنگی روی لب هاش شد.

- کی فکرشو میکرد خرگوش خجالتیم انقدر هورنی باشه؟
بزاقم رو بلعیدم و بی طاقت گردنم رو بلند کردم تا دوباره لب های درشت و مرطوبش رو که بهم چشمک میزدن تا بوسیده بشن، بین لب هام ببرم.
حالا که فکرشو میکنم، علاوه بر اکسیژن و آب، از این به بعد قراره به لب های جیمین هم برای ادامه زندگیم نیاز پیدا کنم!
اون لعنتی من رو معتاد خودش کرده...

بوسه سریعی روی لب هاش گذاشتم و خیره به چشم هاش، از همون فاصله ی یک سانتی زمزمه کردم:
+ کی فکرشو میکرد دانش آموزی که بین همه محبوبه و لبخند های فرشته گونه میزنه انقدر خبیث باشه؟

A Silent Look/KookminWhere stories live. Discover now