Part22 !اینجا چیکار میکنی؟

409 94 57
                                    

گوشی رو روی تختم پرت کردم و به سرعت از جام بلند شدم که چشمم سیاهی رفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

گوشی رو روی تختم پرت کردم و به سرعت از جام بلند شدم که چشمم سیاهی رفت.
لعنت به کم خونی.
چند لحظه صبر کردم تا به حالت عادی برگرده و بعد هودی زردم رو از روی صندلی برداشتم و تنم کردم.
نگاهی به شلوار گشاد خونگیم انداختم و نمیدونستم باید تعویضش کنم یا نه.
+ اه مگه قراره بیاد خاستگاری

گوشیم رو برداشتم و بدون عوض کردن شلوارم از اتاق بیرون رفتم.
ساعت نزدیک ده بود و از چراغ های خاموش سالن اصلی فهمیدم که همه داخل اتاق خودشون یا مشغولن یا خوابیدن.
در ورودی رو آروم و بی سر و صدا باز کردم و بعد از پوشیدن کتونی های سفیدم که دم دست بودن، در رو بستم.
به سمت در حیاط دویدم و با ذوق و هیجان بازش کردم.
سرکی کشیدم و با ندیدن جیمین در رو نیمه باز رها کردم و قدمی به داخل کوچه نیمه تاریک گذاشتم.
+ جیمین؟

سمت راست کوچه رو نگاه کردم اما خبری نبود.
خواستم سرم رو برگردونم که به دیوار پشتم کوبیده شدم.
هینی از ترس کشیدم و به چشم های خندون و شیطون جیمین زیر نور کم تیر چراغ برق وسط کوچه خیره شدم.
+ ترسوندیم!
- اوه واقعا؟

سرش رو نزدیکم آورد و کنار گوشم با یه لحن آروم و لعنت شده لب زد:
- دلم برات تنگ شده بود جونگکوکی

همچنان به چسبیدن بهم ادامه داد و لب هاش مماس با گوشم قرار گرفتن.
نفس گرمش رو روی همون نقطه رها کرد و باعث شد لرزی به تنم بیوفته.
- سردته؟
+ آ...آره
دستش رو روی صورتم گذاشت و بعد به سمت گردنم هدایتش کرد.
- ولی بدنت که داغه بیبی

فاک!
این مکالمه خیلی برام آشنا بود...
داشتم یه دژاووی لعنتی رو تجربه میکردم.
پلک هام رو از شدت خنگ بودنم روی هم فشار دادم و داخل ذهنم فحشی نثار خودم کردم.

+ اینجا چیکار میکنی؟ این وقت شب... چطوری میخوای برگردی خونه؟ اصلا چطوری اومدی؟!
بینیش رو به گونه ام مالوند و دست هاش رو روی پهلوهام گذاشت.
نفس های منقطعی میکشیدم و حس میکردم هر قسمت از بدنم که توسط پارک جیمین، حتی از روی لباس لمس میشه، داره میسوزه.

- نامجونو یادت میاد؟ تو یوتوپیا دیده بودیمش
کمی طول کشید تا مغزم اون اسم ناشناس رو آنالیز کنه، اما با شنیدن اسم یوتوپیا فهمیدم که منظور جیمین همون پسر دراز مو بلوند و زشت با چال گونه های زشت ترشه.
+ آره...خب؟

A Silent Look/KookminWhere stories live. Discover now