"مصاحبه و جواب"

4K 276 104
                                    

های🍭🩷
آبنباتای شیرینم:) قراره جواب زیبای کامنت ها رو داخل این پارت به صورت مصاحبه بین مجری و بازیگر انجام بشه یعنی تقریبا عین یه پارت میمونه.
📌قبل از خوندن مصاحبه یه مینی فیک خیلی خفن قرارها داشته باشیم: من بچه آیدلم شده، داستان از زبان اول شخص مفرد یعنی خودمه که دچار تناسخ میشم توی دنیای امگاورس به عنوان دختر نوجوان تهیونگ که یه آلفای مجرده ولی اصلا حاضر نیست اسم پدر امگای منو بگه و من باید بیوفتم دنبال پدرم هر چند اگه پیداشم کنم برام مهم نیست مهم ریل کردن شیپ تهکوکمه😔😂قراره خیلی خنده دار باشه

"Jang jungkook"

-خوب جونگ‌کوک جان اینم لیست کامنت هایی که طرفداران پرسیدن دوست دارم به ترتیب جواب بدی

جونگ‌کوک لیسی به لبش میزند و با لبخند جذابی روی مبل لم میدهد تخته شاسی را از نویسنده میگیره و زیر لب میگوید:
- شُل کن نویسنده بیا همون عادی خودمون باشیم

1.دوست داشتم از جونگ کوک بپرسم که نظرش راجب بچه دوم در آینده نچندان دور چیه؟!

پاش رو بلند می‌کنه روی پای دیگه‌اش قرار میده:
- ببین، بچه‌داری یکم مشکله تا وقتی تو شکمم بود از دردسراش کم بود اما الان یه روز شکمش درده یه روز کونش درده یه روز اسهاله...ولی...
لبخند شیرینی زد و زیر لب گفت:
- آره دوست دارم و امیدوارم عین تهیونگ و جیمین دوقلو بشه.

2.تفاوت سنیتون هیچ مشکلی براتون پیش نمیاره تفاوت سلیقه بیش از حد یا...
نیشخندی زد و به سرعت جواب داد:
- اصلا من به خاطر همین اختلاف سنی عاشقشم سلیقه‌هاشم عشقه ولی درکل همه زندگی ها گل و بلبل نیست گاهی دعوا پیش میاد اما در کل خوبه.

3.تا حالا با سنسی کتک کاری کردین؟
دستش رو تکون داد:
- اوه اوه اوه، یادمه تو حاملگی چون نتونست برام نارنگی گیر بیاره کتکش زدم همچین افتادم رو شونه اش موهاشو کشیدم.

نویسنده با حالت سکته‌ای لیست رو از دست کاراکترش میگیره:
- بله اگه سوال دیگه‌ای بود ریدرا میپرسن میپرسن.

"Kim tehyong"

تهیونگ، ته‌جو کوچولو رو توی بغلش جا به جا می‌کنه و مهربون به نویسنده نگاه می‌کنه:
- خوب فکر کنم نوبت من باشه.

نویسنده نیشخند جذابی میزنه و لیست سوالات و کامنت ها رو رو به روی آلفای قهوه می‌گذاره.

1.تهیونگ جونگ‌کوکی رو چقدر دوست داره؟!
آوایی از لب های ته‌جو خارج میشه و لبخند تهیونگ ملایم رو لبش میشینه:
- چیزی که وصف کردنی نیست رو برای چی میپرسی اما اگه بخوام بگم؛ جونگ‌کوک دوستت دارم بیشتر از وسعت دید چشم‌هات، بیشتر از پمپاژ کردن قلبت، زودتر از اطلاع رسانی مغزت، نزدیک‌تر از روزنه های پوستت...میبینی بازم اندازه‌اش رو پیدا نمیکنم فقط می‌دونم دوستت دارم

𝑺𝒆𝒏𝒔𝒆𝒊|𝒗𝒌𝒐𝒐𝒌Where stories live. Discover now