صدای زنگ در مولن روژ باعث شد به سمت در برود،از چشمی لنز در نگاه کرد،وانگ ییبو پشت در بود،در را باز کرد و او وارد کارگاه شد،وانگ ییبو لباسهای سراپا مشکی به تن داشت و انگار که ناخواسته با شیائوجان سِت کرده باشد،که او هم لباسهای تن و شلوارش سراپا مشکی بود،به هم لبخند زدند
شیائوجان:سلام ییبو عزیزم،خوش اومدی،صبح به این زودی...تو..اینجا...بیا داخل
شیائوجان از جلوی در کنار رفت و وانگ ییبو وارد کارگاه شد
وانگ ییبو:سلام عزیزم،بذار اول یه دقیقه بشینم،آخیش
وانگ ییبو روی مبل وسط مولن روژ نشست
وانگ ییبو:یه قهوه بهم میدی جان؟
شیائوجان:آره حتما
شیائوجان داخل آشپزخانه رفت و کتری برقی را روشن کرد
وانگ ییبو:اومدم بگم،مدارکتو آماده کن،میریم میلان،برات توی پیام مینویسم که چه چیزایی با خودت بیاری،بقیه چیزا رو هرچی لازم داشتیم از همون جا میخریم،چمدونتو الکی با لوازم بی مورد، سنگین نکن
شیائوجان با یک لیوان قهوه از آشپزخانه بیرون آمد و آن را به دست وانگ ییبو داد
شیائوجان:بیا عزیزم،بدون کافئین،چقدر عالی پس،مدارکمو تا فردا آماده کنم خوبه؟یا دیره؟ییبو
وانگ ییبو:عجله نکن جان،مدارکتو تا سه روز دیگه هم بهم برسونی خوبه،داشتی چیکار میکردی عزیزم؟
شیائوجان:داری میبینی که،هنوز هیچی نکشیدم،دارم دور خودم میچرخم ییبو،هیچی به ذهنم نمیرسه
شیائوجان یک پیشبند سیاه روی لباسهایش پوشیده بود و بند آن از پشت شُل شده بود،وانگ ییبو یک جرعه از قهوه اش را نوشید،بعد لیوان را روی میز گذاشت و به شیائوجان نزدیک شد که روبروی بوم سفید نقاشی ایستاده بود
وانگ ییبو:پیشبند اضافه داری؟
شیائوجان با دست پیشبندهای روی چوب لباسی را نشان داد،وانگ ییبو رفت یکی از آنها را برداشت و پوشید،بعد جلو رفت و پشت سر شیائوجان مشغول بستن بند پیشبند او شد که شُل شده بود،شیائوجان سرش را به سمت راست چرخاند
شیائوجان:اون پشت داری با پیشبندم چیکار میکنی ییبو
وانگ ییبو که مشغول بستن گره ی ضربدری پیشبندِ او بود با یک حرکت هم جواب شیائوجان را داد هم پیشنبد او را محکم کرد
وانگ ییبو:گره اش باز شده عزیزم،دارم برات میبندمش
با گره ی محکمی که وانگ ییبو به پیشبند شیائوجان زد،شیائوجان که یک لحظه دردش گرفته بود،آه کوتاهی کشید و حرفش را با تَشَر به وانگ ییبو زد
شیائوجان:آه...ییبو،مگه داری گِن میبندی برام؟...یه کم یواش تر،نفسم گرفت
وانگ ییبو بوسه ای کوچکی روی صورت شیائوجان نشاند
CZYTASZ
Moulin Rouge❤️ مولن روژ
Romans🔞کاپل#ییجان #اسمات🔥ژانر:رمنس,بی ال,هپی اندینگ, وانگ ییبو(تاپ) خلاصه ی داستان: وانگ ییبو و شیائوجان،ویلونیست و نقاش هستند،هردوی آنها به مشکلات روحی خاصی مبتلا هستند،برحسب یک اتفاق باهم آشنا میشوند،و در این مسیر کم کم شکل دوستی و احساسشان به هم تغ...