Pov Hyunjin
وسایلمو برداشتمو رفتم تو حال،چشمم به سه پسر دیگه بجز جونگین خورد،سه پسری که هم من به اونا نگاه میکردم و هم اونا به من
جوری به هم نگاه میکردیم که انگار یکی از ما پدر خوانده مافیاست و ما باید پدرخوانده مافیا رو پیدا کنیم و اعدامش کنیم تا خودمونو نکشه.یکی با موهای به رنگ آفتاب،کک و مک خای ریز و درشت روی صورت بی نقصش.
یکی با بازوهای ورزشکاری و گیتار به دست که معلوم بود تو این کار واقعا حرفه اییه و موهایی که از شدت سیاه بود من رو به یاد سیاهی شب مینداخت.
و یکی با قیافه شبیه سنجاب،لپ های پر و صورتی بشدت زیبا و کیوت و موهای قهوه ایی فندوقی.هیونجین:سلام،من هیونجینم،امیدوارم بتونیم باهم صمیمی بشیم.
تعظیم نود درجه ایی کردم و دوباره صاف ایستادم.
جیسونگ:خوشبختم،منم هان جیسونگم،خوش اومدی هیونجین
کسی که خودشو هان جیسونگ معرفی کرد همون پسر با موهای فندوقی بود،لبخند کوچیکی زدم
چانگبین:خوش اومدی هیونجین،سئو چانگبینم
و حالا مو مشکی افسانه ایی خودشو معرفی کرده بود
و منتظر بودم که موی طلایی داستان خودشو معرفی کنه ولی بجاش فقط از جاش بلند شد و سمت یکی از اتاقا رفت.جونگین:آه،فلیکس همیشه همینه،متاسفم اون یکم دیر ممکنه ارتباط کنه و باید بگم تو با اون هم اتاقی شدی
و باید اتاق فلیکس بمونی،امیدوارم زنده بیرون بیای.جونگین این حرف رو زد و سرش رو دوباره برد تو گوشیش.که جیسونگ بهش چشم غره ایی رفت.
جیسونگ:هی،اینطوری نگو بهش،هیونجین،فلیکس کم کم اوکی میشه،نگرانش نباش.
برای واکنش به حرف جیسونگ لبخند فیکی زدم.
جو خیلی سنگین تر از چیزی بود که فکر میکردم. سمت اتاقی رفتم که فلیکس واردش شده بود،از روی ادب دری زدم و منتظر اجازه ورود شدم.فلیکس:بیا داخل
بعد از صدور اجازه وارد اتاق شدم،اتاق متوسط،دوتا تخت داشت که با ی پاتختی قدیمی که روش آباژوری گذاشته شده بود جدا شده بودن،میز التحریر کوچیکی که وسایل فلیکس روش بود و البته کمد چوبی که کنار در قرار داشت و فلیکس رسما تا کمر خم شده بود داخلش
هیونجین:عام،سلام
سرشو از داخل کمد بیرون آورد و بهم نگاه کرد و لبخند خیلی کوچیکی زد که بزور میشد فهمید که داره لبخند میزنه.
فلیکس:سلام،میتونی وسایلت رو بزاری تو کمد من وسایلمو مرتب کردم که جا واسه وسایلت باشه.
شاید باید تعجب میکردم،از چی؟از صدای بمی که از هنجرش به بیرون اومد،صدایی که داشت به صورت بیبی فیسی که آدم رو خیره میکرد واقعا نمیخورد و باعث میشد دلم بخواد بیشتر به اون صدا گوش بدم
ESTÁS LEYENDO
°present but without a body °
Romanceهوانگ هیونجین،کسی که با زحمت زیادی تونسته رشته مورد علاقشو تو بهترین دانشگاه سئول قبول بشه،ولی تو روز ثبت نام خوابگاه خواب میمونه و مجبور میشه به یکی از قدیمی ترین خوابگاهها بره. جایی که از اولین قدمی که داخلش گذاشت متوجه عجیب بودن مکان و افرادش شد...