DADDY JEON|KOOKV

دندون خرگوشی

صبح روز بعد زندان یوزارسیف( دانشگاه):

اکیپ برادران در کلاس درس منتظر برگه های امتحان بودن تا شاهد پاره شدن کونشون باشن

برادر یاران خود را تحت نظر گرفتو به جیمین که رسید لب گزید تا صدای گوز مانندی بر اثر خنده از دهنش خارج نشه

برادر درست توی حلقه مراقب بودو تازه دیشب کلی نقشه برای تقلب ریخته بود

نگاهش رو به برادر مین که درحال بازی با خودکارش بودو با لبخند به پارکه بیچاره خیره شده بود داد
با دیدن فیس برادرش که تازه دو روز بود از دیوثیش خبر دار شده بود اخم کم رنگی کرد
گویا برادر مشکوک میزد

برادر پارک به سمت مینه لاشی برگشتو بهش لبخند مکش مرگی زد که باعث شد برادر لبخند گشاد تری بزنه و سرش رو پایین بندازه

آیا برادر الان گی پنکیک کرد؟

سوالی بود که برادر کیم از خودش پرسید
هیچوقت فکرش رو نمی‌کرد شیپ هاش به واقعیت بپیونده
آری براد. آنقدر مریض بود که یاران خود را باهم شیپ میکرد

بلاخره صدای نکره هان لب شتری به گوش ها رسیدو کلاس در سکوته کونی فرو رفت
سکوت برای برادر مساوی بود با شکنجه

هان یکی یکی برگه هارو روی میز ها قرار می‌دادو زیر لب می‌گوزید
« سوالا کاملا واضحه بازم اگر سوالی داشتید بپرسید پاسخگو هستم»

همون لحظه نامجون که تا ناموس توی برگه فرو رفته بود زر زد
« استاد ببخشید سواله ۳..»

هان که شده بود شبیه گاوه خشمگین به سمت نامجون برگشت
« گفتم که سوالا واضحه اگر خونده باشی میفهمی»

نامجون که به خودش ریده بود سر تکون دادو دوباره سرش رو کرد تو کونه برگه

بعد از امتحان برادرانه کیم توی سالن گرد هم آمده بودند و منتظره برادران و همچنین خواهر خود بودند

جین دماغش رو بالا کشیدو نگاهش رو به تهیونگ داد
« کی میریم سونگنام؟»

برادر که از استرس نزدیک بود بگوزه رو به جین کرد
« دیروز »

و حالا این مغزه سوکجین بود که هنگ کرده بود
گویا امتحان کونشون رو پاره کرده بود

«برادر میخواست باکرگیشو برای ددیش نگه داره امتحان ازش گرفت💔»

هوسوکه دیوث درحالی که با سه بزغاله کنارش داشت به سمته برادرانه کیم می‌رفت گفت

برادر کیم که به کونش برخورده بود نعره زد
« من باکرگیمو به امتحان تقدیم نکردم.. خیلیم راحت بود»

راستش برادر گوه میخورد و تمام

بعد هم کیفش رو برداشتو از سالن خارج شد
برادر پارک به سمت برادر حجوم بردو زر زد
« کی میریم سونگنام؟»