« بابا یک مو میخوای نشون بدی به جان خودم الان که تصورت میکنم قرمز مثل سگ..نه چیز..خیلی زیاد بهت میاد»
برادر بالای سر جونگ کوک زجه میزد تا جونگ کوک بزاره موهاشو ببینه درحالی که خبر نداشت رفیقای الواطش اون پشت دارن چه فکرایی میکنن
درحالی به گرد هم اومده بودن و مثل بز به زمین خیره شده بودن
جیمین نگاه متفکرانه ای به برادران انداخت« بیاین مثبت فکر کنیم..شاید فقط داشته پیرسینگ ممه هاشو بهش نشون میداده»
هوسوک نگاه فیلسوفانه ای به جیمین انداخت و سر تکون داد
« اره راست میگی..از اونجایی که شانسش با کیرخر برابری میکنه فکر میکنم جونگ کوک گفته از پیرسینگ ممه خوشش میاد و اینم از خدا خواسته لباسشو داده بالا»
جین برای پشتیبانی از متخصصین پارک و جانگ ایستاد
« اره..و احتمالا الان جونگ کوک ممه های برادر رو با چیزی که در دوران طفولیت میخورد اشتباه گرفته»
یونگی که دست به سینه نشسته بود و به کارای بدش فکر میکرد به جمع دانشمندان پیوست
« از کجا معلوم؟..شایدم بردتش پشت درختا تا باهم دعای فرج بخونن»
یون سوک سری از روی تاسف تکون داد جوری که انگار خودش آدم پاک و دست نخورده ایه و تنها چوبی که داخلش رفته چوب خدا بوده
« به نظرم این بحث کثیف رو تموم کنید..زیرا به جایی نخواهیم رسید..و اینکه باید یاد آوری کنم مامان یوها کلی سفارش ته بوتی رو پیش ما کرده»
نامجون که داشت ناخونشو میخورد با به یاد آوردن قولی که به مامان یوها درمورد ته بوتی داده بود مثل کوه یخ قطب شمال یخ کرد و نگاهشو به یون سوک داد
یونگی سری از روی تاسف تکون داد و به شونه نامجون زد
« اره دلقک..احتمالا الان خروس ددی رفته خونشون»
جونگ کوک که دلش میخواست سرشو بزنه به تخته سنگ کلاهشو از سرش در آورد و مو هاش رو به تهیونگ نشون داد تا انقد بالای سرش وراجی نکنه و مغزش رو مورد گاییش قرار نده
« بیا..ببین..شدم خروسه توی مزرعه پیرمرد مهربون»
تهیونگ که با دیدن مو های ددی احساس میکرد قلبش تو کونش میتپه
دستشو جلو برد و چندتا لاخ قرمز و مشکی مو های جونگ کوکو توی دستش گرفت« چرا الکی زر میزنی؟..خیلی قشنگه که»
درست فکر کردی
بردار حرف زدنش رو نمیفهمید و با هر کلمه ای که میگفت تر میزد به مال دنیاجونگ کوکم که کونش سوخته بود چون عنتر مقابلش کلا دو روز بود باهاش آشنا شده بود و یک جوری زر میزد انگار الان باهم دوست چند ماهن
اما از یک طرف گوه میخورد اگه میگفت مثل سگ از تهیونگ خوشش نیومده
اما هه..ددی شأن و موقعیت خود را حفظ میکند به این زودیا پا نمیدهد
به جایش دست میدهد
YOU ARE READING
DADDY JEON|KOOKV
Fanfiction_ببین من ریاضیم خوب نیست ولی میتونم اینو جمع کنم منو تو میشیم 69 +تو مخ زدن ریدی کیم _اوف.. بخورمت ددی _________________ Genre: Romance, Comedy, Cute couple: kookv