الکسیس

147 18 28
                                    

« بیا بمالم برات»

اخم کردو زد تو گوشه هوسوک
« چیو میخوای بمالی مرتیکه؟»

دستش رو روی گوشش گذاشتو نفس بوفالو مانندی کشید
« می‌خوام کرم بمالم به صورتت بدبخت»

تهیونگ با فهمیدن اینکه برادر نمی‌خواد توپاشو بماله آهایی گفت
کونشو برای بار هزاروسیصدوشصتو پنجم جابه جا کردو به هوسوک نزدیک تر شد

« داداش سندروم کون بی قرار داری؟..مثل آدم بشین دیگه»

کونشو دوباره جابه جا کرد
« اره کونم بی قراره..صبر کن ببینم میخوای کرم بمالی؟..به چه حقی؟»

هوسوک:« اره.. اگر بمالم میشی شبیه پورن استار مورد علاقت»

ابرو بالا انداختو پوزخند زد
« جدی؟..کدومش؟»

انتظار داشت بگه عمو جانی اما برادر رید به هیکلش
« شبیه الکسیس تگزاس میشی..»

از هوسوک فاصله گرفت و برای بار دوم زد تو گوشش
« چی میگی جاکش؟»

هوسوک که حس میکرد چیزی از صورتش باقی نمونده برای انتقام زد تو تخمای برادر و درحالی که برادر داشت به خودش میلولید و شاهد به قتل رسیدن بچه هاش بود زر زد
« عنتر..از اونجایی که ذهنم زیادی کصخله..اون میشه عمو جانی توام میشی الکسیس تگزاس..»

از جاش بلند شدو با خشم جومونگ به برادر خیره شد
« یک الکسیسی بهت نشون بدم که ازش فقط کسش برات باقی بمونه..اصلا همینجوری نچرال قشنگ ترم..ددی باید بنده رو نچرال بپسنده نه با ده کیلو ارایش»

برادر خندیدو سر تکون داد
« اره..فقط قبل اینکه بری مخ ددی رو بزنی و نچرالیتو بکشی به رخش خرگوشیاتو باز کن»

اما خب برادر اینو نگفت و توی ذهنش گفتو تهیونگ با موهاش که خرگوشی بسته بود رفت مخ بزنه

از چادره از دیده خودشون کاخ بیرون رفت
چشم هاش رو ریز کردو دنبال جونگ کوک میگشت تا ببینه کدوم کص..
بی ناموسی جرئت کرده به ددیش نزدیک بشه

در همین حال که با چشم های عقاب مانندش دنبال جونگ کوک میگشت دستی محکم با کونش برخورد کرد
اولش فکر کرد جیمینه
بعد که برگشت دید اره واقعا جیمینه و از ته دلش " کصکشی" نثارش کرد

« خایه منده کص غول..مرض داری اینجوری میزنی کیری مقدم؟»

درحالی که کونش رو میمالوند به جیمین که از خنده پاچیده بود کف زمین خیره شد

« شیطونه میگه بیام شمشیر جومونگو بکنم تو کونش..عنتره شاشو»

جیمین که بعد از کلی خندیدن بلاخره چشم هاش باز شده بود نگاهی به پسر تا پای برادر انداخت

«جووون..داف..شماره بدم پاره کنی؟»

تهیونگ پوزخند زد
«هه..کونت لیاقته دیکمو نداره..الکی زور نزن چون نمیکنم توت»

DADDY JEON|KOOKVTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang