وکیل پوشه رو گذاشت رو میز
: این تموم اطلاعاتیه که دنبالش بودید مین سونگ هو پدربزرگ مادری جیمین هستن احتمالا مردی که شمارو به اون خانواده دادن خودشه مدیر بیمارستان خیلی کمک نکرد از ترسش نمیتونه حرف بزنه_ او....اون منو از مادرم جدا کرده؟!؟
یونگی نرم دست سردشو لمس کرد
: این فقط یه حدسه مطمعنم داستان بزرگ تر از این حرفاست فکراتو کن آخرش هرکاری تو بگی می کنیمکیم عینک سیاه قدیمی شو بالا زد
: بهتره قبل از هرکاری یه نقشه درست بکشید پدر بزرگ جیمین آدم کله گنده ایه
همه اطلاعاتش اونجا هست ولی بازم محض احتیاط میگم صاحب شرکت جیمینارهاز شنیدن اسم شرکت خشک شون زد
یونگی عصبی خندید : حرومزاده اسم جیمینو از رو اسم شرکت کوفتی خودش انتخاب کردهکیم : بله عجیبه واسه بچه ای که می خواسته از دستش خلاص شه اسم انتخاب کرده اونم اسمی با همچین شباهت عجیب به اسم شرکتش واسه همین بهتره فکر کنید و با آدم درست دیدار کنید
لحن مودب و دقیقش تاثیر حرفاشو چند برابر میکرد
دقیقا واسه همین چیزا استخدامش کرد
کیم زرنگ و معتمد بود
قشنگ می دونست چی بگه و چیکار کنه
_ اگه امری ندارید من دیگه برم.
: خسته نباشی واسه بقیه کارا هماهنگ می کنم باهاتسری به نشونه احترام تکون داد
کیف چرم قهوه ای شو برداشت و بیرون رفت
جیمین با تردید و استرس پوشه رو برداشت
احساس می کرد بمب هسته ای تو دستاش
: خوبی؟!؟پرید : ها؟!؟
_ نگران نباش چیزی نمی شه
: عکساشونم هست
_ هست
: باز کنم!؟اجازه می خواست
می ترسید بازش کنه حتی از دیدن عکس اون آدمام می ترسید
_ نترس انقد از چی می ترسی وقتی من هستم؟!؟جه کیونگ تو سکوت نگاه شون می کرد نخ سفیدو کشید و بلاخره بازش کرد
احساس می کرد داره در یه دنیای جدیدو باز میکنه اولین عکس از یه پیرمرد بود
از خط بین ابروهاش مشخص بود کیه
مردی که احتمالا اونو از مادرش جدا کرده
چرا؟!؟ نکنه حرومزاده بود؟!؟دست گرم یونگی رو کمرش نشست
: پدربزرگته احتمالا بزرگ ترین مشکل مون همین آدمه داستان اصلی رو باید از خودش بشنویم البته اگه چیزی بگهعکس بعدی شوکه شون کرد
زن تو عکس بی نهایت شبیه جیمین بود
یونگی نرم خندید : اطلاعاتشو ندیده میگم مادرته عجب چیزیه...جیمین چشم غره رفت و عکسو بلند کرد
_ چقد شبیه شم. انگار منه یونگی ببین
: دارم می بینم عزیزم_ جیا...اسم مادرم جیاست یونگی....
عکس بعدی مرد جا افتاده و قد بلندی بود که هیچ شباهتی به جیمین نداشت
_ سوک شین جینمو پدرمه؟!؟
YOU ARE READING
𝗶𝗹𝘂𝗻𝗴𝗮
Fanfiction⇢ɴᴀᴍᴇ : ایلانگا ⇢ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : #Yoonmin ⇢ɢᴇɴʀᴇ : romance , comedy , Mprege, sports, Angst -چرا خشونتم رو فروکش میکنی پارک جیمین؟ -شاید چون میخام منو دوقلوهامو نجات بدی مین یونگی! Top1:BTS🎖 TOP1: SUGA🎖 Top16:Bangtan 🎖