↳ Chap1 • ༉‧₊

1.3K 187 54
                                    

با قدمای نرم و آروم از کنار مجسمه بزرگ گرگ رد شد....
به زور جلوی گرد شدن چشماشو گرفت....
نمی فهمید چرا یکی باید همچین چیز ترسناک و بزرگیو تو حیاط خونش بزاره......
صدای پارس سگا حیاطو ترسناک تر کرده بود.....
کم کم سرعت قدماشو بیشتر کرد: آقای پارک!!!

سکندری خورد به زور خودشو کنترل کرد تا با صورت نره تو پله ها.....
قرمز از خجالت چرخید عقب.....
جه کیونگ با تعجب از ته باغ سمتش اومد:خوبید؟!؟؟…!چیزی شده می دویدید؟!؟!؟

جیمین لپشو محکم از داخل گاز گرفت:نه،ببخشید یکم فضای حیاط واسم ترسناک بود....

جه کیونگ سرشو تکون داد اصلا تعجب نکرد انگار واسش عادی شده بود:از این طرف لطفا....یونگی داره تو باشگاه همراه مربیاش تمرین میکنه.....اول شمارو باهم آشنا کنم بعد بریم سر وقت امضای قرارداد.....کپی شو واستون فرستاده بودم خوندید؟!؟؟!؟

جیمین :بله کامل مطالعه کردم.....

جه کیونگ مردد نگاش کرد:مشکلی با شرایطش ندارید؟!؟!؟

جیمین با سرعت شرایطو تو ذهنش مرور کرد.....
چیز سختی وجود نداشت....
به عنوان یه مدیر برنامه باید تمام کاراشو یادداشت و مرتب کنه.....
جاهایی که لازمه باهاش بره.....حواسش به تموم کاراش باش.....

اگه رسوایی به بار آورد سعی کنه جمعش کنه که البته این کارو بیشتر وکلاش انجام میدن......کارای رزرو هتل و.... با اونه....وقتی واسه مسابقه میره شهر و کشورای دیگه باید باهاش بره.....یسری نکات دیگم بود که یادش نمیومد از همه مهم تر حقوقش بود.....هنوزم شک داشت واقعا ماهی چهل میلیون بهش بدن.....اصلا مگه خودش چقد درامد داشت که بخواد ماهی انقدم به اون بده......البته با توجه به خونش می تونست بگه خیلی پولداره.....

جه کیونگ : آقای پارک اوکید دیگه؟!؟؟!

جیمین با سرعت سرشو تکون داد:بله فقط شما مطمعنید همچین حقوقی معقوله؟!؟؟!

جه کیونگ با استرس لبشو گاز گرفت:مبلغ بیشتری مد نظرتونه؟!؟!؟
می تونم تا پنجاه میلیون دلارم ببرمش بالا ا.....

جیمین بهت زده حرفشو قطع کرد : نه نه....منظورم اینه این مبلغ واسه مدیر برنامه بودن خیلی زیاده.....درسته آقای مین خیلی معروفن
ولی بازم این مقدار یکم زیادی نیست؟!؟؟!می تونید از پسش بربیاید؟!؟؟!؟من با کمترم می تونم کار کنم فقط نمی خوام وسط کار مشکل و بحثی پیش بیاد.....

جه کیونگ نفس راحتی کشید:فک کنم خدا تورو از بهشت واسم فرستاده....زیاده چی پسر خوب خیلیم اندازس این خرس گنده انقد درامد داره که این چیزا به چشمش نمیاد تو نگران جیب گشادش نباش.....تو رزمت نوشته بودی پنج تا زبانو بلدی درسته؟!؟!؟

𝗶𝗹𝘂𝗻𝗴𝗮Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon