_NO MORE_

71 19 7
                                    


آیا اسم نجات دهنده ات را در ساعات نیاز زمزمه میکنی؟
بکهیون .. لویی نیازت داره ، برگرد
.............

CHANYEOL POV :

تکون خوردن دستش رو حس میکردم
بیا بیرون بکهیون
کم کم احساس میکردم نفس هام سنگین شدن ، زمانی که بهش نیاز داری از نفس های توی سینه من تنفس کن و هوا رو دوباره وارد بدنت کن
بیا بیرون قرار نیست مزه سرزنش شدن رو دوباره بچشی

دستش رو بیشتر توی دستم فشار دادم

ایندفعه دستش کاملا واضح تر از قبل تکون خورد
چشم هام رو باز کردم و با چشم های نیمه بازش رو به رو شدم
خنده ای کوتاه کردم ، برگشت
نفس راحتی کشیدم و برگشتم سمت سوهو
_ حالش خوبه الان ؟

سوهو سر تکون داد و لبخند زد ، اروم اروم به سمتمون اومد و بهم اشاره کرد که کنار برم ، منم بدون هیچ حرفی بلند شدم و کنار رفتم
سوهو توی چشم های بکهیون نگاه کرد و چشم هاش رو ریز کرد
_ بکهیون خودتی ؟

بکهیون توی چشم های سوهو نگاه خسته ای کرد و بدون اینکه جوابش رو بده اروم سعی کرد بلند بشه
سوهو سریع مانعش شد و اروم اونو به حالت قبلیش برگردوند
_ حالت هنوز خوب نیست سرما باید از توی بدنت دفع بشه فعلا دراز بکش
بکهیون با صدای بی حالی گفت
_ سردمه

سوهو به سمت چانیول برگشت و بهش اشاره کرد که بیاد
_ چانیول تبدیل به گرگت شو و خودت رو دورش بپیچ ، بزار گرمای بدن گرگت رو حس کنه

_ من میرم پتو بیارم

خواست حرکت کنه که با صدای سوهو ایستاد
_ اون پتو چیزی رو بهتر نمیکنه
دیگه بیخیال لج کردن با خودت شو وگرنه از سرما میمیره

چانیول هوفی کشید و برگشت
واقعا چه اتفاق های کوفتی ای داشت میفتاد ؟
صورتش رو رو به سوهو و کریس کرد
_ من گرمش میکنم شما هم خسته شدید میتونید برید
کریس که متوجه شده بود که چانیول قصد دک کردنشون رو داره بدون حرفی به سمت سوهو برگشت و با لحن سردی گفت
_ بیا بریم

سوهو بدون حرفی پشت سر کریس راه افتاد و به محض بسته شدن در چانیول هوفی کشید و به سمت پسر مو سفید برگشت
باید گرمش کنم ، مردد چشم هاش رو بست و سعی کرد تمرکز کنه
طی چند صدم ثانیه چانیول تبدیل به گرگ بزرگ سیاه با پوز بزرگ و چشم هایی قرمز شد
سعی کرد توی اروم ترین حالت ممکن از اون تخت بالا بره و وقتی بالا رفت با پوزش یکم پسر رو جا به جا کرد و دقیقا توی بغلش جا کرد
متوجه لرزش پسر توی بغلش شد ، پس یکم سعی کرد بیشتر به اون نزدیک بشه جوری که بدن بکهیون میون موهای بزرگ و سیاه اون گرگ غرق شد
با شنیدن نفس های منظم بکهیون خیالش راحت شد و کم کم چشم های خودش هم بسته شدن

A LOVE BTWEEN POWER |CHANBEK|Onde histórias criam vida. Descubra agora