از وقتی رفته بود نمیتونستم لرزش دست هام رو کنترل کنم
پس اون داشت رسما منو تهدید میکرد ؟ با فکر کردن به یوتا بیشتر استرس میگرفتم اون الان کجا بود ؟ نکنه اون الفای روانی کاری باهاش کرده ؟با صدای پرستار سرم رو بلند کردم
: غذاتون رو آوردم ، اگر چیزی رو دوست نداشتید حتما بهم بگید تا یه جایگزین براش بیارم
به سینی پر از میوه و سوپ و غذا نگاهی کردم و با خنده برگشتم سمتش
+ ممنونم نیازی نیست ممنونمبا لبخند سری تکون داد و داشت میفرفت ولی یهویی وسط راه ایستاد
مردد برگشت طرفم و به سمتم اومد
سرش رو نزدیک من آورد و با صدای آرومی گفت
: آقا ، اگر اون الفا اذیتتون میکنه به پلیس گزارشش کنید منم مامانم به خاطر ناپدریم مرد پس شما اشتباه اونو نکنید عشق برای این آدم ها معنی ای ندارهدرست میگفت ، عشق برای اون ها معنی ای نداره
با لبخند سر تکون دادم و با صدای اطمینان بخشی برای اطمینان بهش گفتم
+ حواسم هست نگران من نباشاون با لبخند سر تکون داد و بعد از اونجا رفت
KAMU SEDANG MEMBACA
A LOVE BTWEEN POWER |CHANBEK|
Romansaچانیول ، گرگ خون خالصی که گرگش سال ها بود که دیگه درونش زندگی نمیکرد و مرده بحساب میومد یک روز به طور اتفاقی با حس فرمون های اون امگا برگشت .... گرگی که موقع بچگی چانیول ، همه از ترسش سعی در کشتنش کرده بودن و موفق هم شده بودن برگشته گرگی که مردنش ب...