*Texting*
-(هری) : امروز مربیمون به معنای واقعی کلمه پارمون کرد،درید،زخمی کرد و جر داد!
+(لویی) : خب دیگه؟
-همین دیگه یکم دیر رسیدم نذاشت گرم کنم گفت صاف برو بغل بار* کشش هاتو تمرین کن،از همون موقع سوزش پشت پام تموم نمیشه بقیشم چندتا پوزیسیون بهمون گفت؛فرانسویا هم عجیب غریبنا فکر کن پوزیشنو مجبوری بگی پوزیغسغیون—حوصلتو سر بردم؟
+نه داشتم گوش میدادم
-خب تو ورزش کردن دوست نداری؟
+گاهی فوتبال تمرین میکنم،کیک بوکس رو هم دلم میخواد امتحان کنم
-منم دوستش دارم
+خب چرا نمیری؟
-چون خشنه باید یه چیزی روانمو تحریک کنه که بخوام بزنم،الان...همه چی خوبه دوست دارم برقصم^-^
+بالرین...بهت میاد!
-میدونم*~*
بعد از اینکه ۵ دقیقه گذشت و دید هیچ جوابی نیومده گوشیش رو کنار گذاشت و خودش رو روی تخت رها کرد.
به سقف خیره شده بود،صورت پسری رو تصور میکرد که تو دیسکورد سر یه شرط بندی با هم آشنا شده بودن و چند روزی بود که چیزای رندوم برای هم تعریف میکردن،تمام تلاشش رو کرد که جلوی خودش رو بگیره ولی خودش رو درحالی پیدا کرد که send رو زده بود.
-عکستو بفرست0-0
بلافاصله جواب داد:
+چرا؟
-چون میخوام عکست رو چاپ و شیاف کنم... میخوام ببینمت دیگه!
+هاها-مجانی نمیشه
-شماره کارت بده
+جدی ای؟!!
-جدی ام!
بعد از اینکه شماره کارت رو فرستاد نوشت :
+50 تا
-نرخت بالاس
+همینه که هست!
-تخفیف بده من خوشگلم چشمامم سبزه :(
+شاید دروغ بگی
هری به سرعت یه عکس از خودش که چشماش در سبزترین حالت ممکن بود ارسال کرد؛کپشنش این بود:
-بفرما!
+تویینک!
-گفتم که خوشگلم^-^
+مسخرت کردم...هرچی،45 تا
-سگ خورد
***فیش واریزی ارسال شد***
+آماده ای؟
-نفرستی بلاکت میکنم
+ایزی کاپ کیک<عکس از
lou the deepest sigh,the frankest shadow>-اووو چه دماغ نازی
-blue as hellllllll
-دلم میخواد به موهات دست بزنم:(((
-کیوتی
-درضمن اسم اکانتت خیلی تخمیه<***۷دقیقه بعد***>
-لو؟؟؟!!!
-الوووو؟!!!
-زیاد ازت تعریف کردم غش کردی؟!!
YOU ARE READING
𝐍𝐞 𝐦𝐞 𝐪𝐮𝐢𝐭𝐭𝐞 𝐩𝐚𝐬
Fanfiction" +کجا؟ -میرم +کجا؟! به در اشاره کردم. -بیرون...از اتاقت و از زندگیت. +نمیخوای برای دوست موندنمون تلاش کنی؟ سرش پایین بود نمیدونستم داره به چی نگاه میکنه. «چشماتو نشونم بده،نشونم بده امیدی هست،قسم میخورم هزار بار دیگه هم تلاش کنم» سرش رو با...