9

61 11 26
                                    

***یک سال بعد***

=سخت ترین حالت برای تمرین کردن تکنیک،شدو(shadow*) زدنه!
= هماهنگی بین عصب و عضله تون باید خیلی بهترشه!
=گارد!
=هوک چپ،فرانت کیک پای راست،یه دونه داک میکنید،مشت مستقیم همراه با گام برداشتن،ساید کیک،پول بک؛همش رو شدو میزنین، بلافاصله ۲۵ تا شنا بعدشم ۲ دقیقه رقص پا...استارت!

تیشرتش رو دراورده بود و شنا می رفت.

=۲۸تا شد،حواست کجاس؟!

پاشد.
تند تند سر تکون داد و رقص پا رو شروع کرد.
.
.
.
پله های خوابگاه رو به زور بالا می رفت.

جیب هاشو گشت،جیب های کیفشم گشت بازم کلیداشو یادش رفته بود.

خودش رو از دستگیره در آویزون کرد.

-زیننننن باز کن

صدای غرزدنش از پشت در میومد:
~محض رضای خدا کلیدای بی صاحابتو شیاف کن ببررررر

بلافاصله در باز شد.
-سلاااام
~سللللااااام

ساکش رو روی زمین انداخت و پرید زین رو بغل کرد.

-از پروردگار برای اینکه در زندگی و اتاقم حضور دارید بسیار متشکرم! امیدواریم جیزز تو را بلیسد!

زین با نوک انگشتاش،جوری که کمترین تماس رو باهاش داشته باشه آروم به کمرش ضربه زد.

~خیل خب خیل خب برو حموم

خندیدن و از هم جدا شدن.

زین تیشرت خودش رو بو کرد و ادای عوق زدن دراورد.

-بس کن وسواسعلی!
~بوی گوه گرفتم مرتیکه چی میگی-

تی شرت و شلوارش رو در اورد.

-میرم با وایتکس دوش بگیرم کاری باری؟
~زیاد طولش نده یه بار جق-

تیشرت عرق کرده اش رو روی صورت زین مالید و بدو بدو از اتاق بیرون رفت.
.
.
.
وقتی برگشت زین رو ندید.
حال لباس پوشیدن نداشت پس با همون حوله ی دور کمرش روی تخت پرید.

روی گوشیش ۵ تا پیام بود.

=دلم برات کلییییی تنگ شده
=۶ روز دیگه لندنم!
=امروز دستمو بریدم:(
=کفشامو ببین *عکس*
=نود جدید گرفتم *-*

ته دلش گرمای مطبوعی رو حس کرد.

دکمه تماس رو زد.

𝐍𝐞 𝐦𝐞 𝐪𝐮𝐢𝐭𝐭𝐞 𝐩𝐚𝐬Where stories live. Discover now