پارت آخر

115 19 13
                                    

صدای سر و صدای نیکی و کای باعث میشد صدا به صدا نرسه
"هی منحرف داری روی سینم گل میکشی؟؟"
کای با افتخار لبخند زد و ژست هنرمندانه به خودش گرفت
"آره! دوتا گل زرد روی سینت میکشم با گلبرگای سفید، ترکیبش با نوکای
صورتیت خیلی جذاب میشه"
همگی از تحلیل تخصصی کای خنده شون گرفته بود اما طرف دیگه ی خونه یه نفر در عذاب بود
یونجون کف زمین دراز کشیده بود ک بووگیو با بدن نیمه برهنه روش نشسته بود
"خب... از کجا شروع کنم!؟"
قلمو رو برداشت و توی سطل آبی رنگ زد و چند تا شکوفه ی ریز روی گردنش کشید خودشو به سمت گردنش خم کرده بود از بدنش فاصله گرفته بودبعد از تموم کردن شکوفه ها دوباره خیلی محکم روی پایین تنه ی یونجون نشست
یونجون از حرکتهای ناگهانی گیو روی پایین تنش آه کشید
دستشو جلوی دهنش گرفت تا بقیه متوجه حالش نشن
"بوم... اذیتم نکن غلط کردم"
"چرا عزیزم مگه تو چیکار کردی؟"
به هر حرکت قلمو روی بدنش خودشو تکون میداد و حالا سفت شدن عضو 
یونجونو زیرش حس میکرد
"الان آبروم میره بومگیو.. تورو خدا...
بومگیو روشو به سمت بقیه کرد و یه قانون جدید اعالم کرد
"نقشاتون باید تا روی پاها ادامه داشته باشه"
نیکی کای رو که روی پاهاش نشسته بود هول داد و پرت کرد
چی!!!! من جلوی این مرتیکه ی دراز لخت نمیشم"
هی! من طبق استاندارد های زیبایی فوق العاده خوشتیپم خیلیم دلت بخواد"
نیکی صداشو پایین آورد و با تعجب از کای پرسید
"چی دلم بخواد؟"
کای دست پاچه شد و قلمو رو به دست نیکی داد
"بسه دیگه یکمم تو روی من نقاشی بکش ببینم چی بلدی
بومگیو شونه هاشو بالا داد و لبه های شلوار یونجونو گرفت
"به هر حال منکه میخوام امتحانش کنم"
یونجون دست بومگیو رو گرفت و سرشو چند بار تکون داد
"نه...!"
"پس منم جوابم منفیه"
یونجون دستشو مشت کرد و به زمین کوبید
"لعنتی... میکشمت گیو فقط صبر کن اینا برن
بومگیو خندید و بهش چشمک زد
"فعلا که یک_هیچ بازی به نفع منه"
شلوارشو پایین کشید و جوری انجامش داد که دستش با پایین تنش برخورد  داشته باشه
بقیه با دیدن حرکت یهویی بومگیو با دهن باز به صحنه ی رو به روشون  نگاه میکردن
کای که داشت از خنده منفجر میشد به پایین تنه ی یونجون اشاره کرد
"! هیونگ اگه مزاحمیم میتونیم یه شب دیگه جشن بگیریم
با حرف کای همه خندیدن و یونجون یکی از قلمو هایی که نزدیک دستش بود و سمتش پرت کرد
" خفه شو دراز"
زنگ در به صدا دراومد و یونجون میخواست به بهانه ی باز کردن در  خودشو از زیر گیو خلاص کنه اما جونکی زودتر از یونجون از جاش  بلند شد
"من باز میکنم"
"احتمالا پیک باشه، غذا سفارش داده بودم"
جونکی بعد از چند ثانیه دوباره برگشت
یکی با تو کار داره مارک
مارک اول به خودش که بالا تنه ی لخت داشت و هنوز رنگا به بدنش خشک نشده بود نگاه کرد و با تعجب پرسید
"من؟!!
یعنی لخت برم دم در!؟"
به سمت در رفت تا ببینه کی این موقع شب باهاش کار  تک سرفه ای کرد و سرشو انداخت  پایین "این بسته برای شماست، لطفا اینجا رو امضا کنین
بعد از اینکه امضا کرد همونجا در جعبه رو باز کرد
یه گلدون که فقط با خاک پر شده بود
گلدونو بیرون آورد و جعبه رو روی زمین گذاشت
روی گلدون یه برچسب چسبیده بود
*پتوس*
گوشه سمت راست اون برچسب با خط ریز تری، جمله ی دیگه ای بود
*شروع دوباره
همه ی اینا یه مفهوم رو بهش میرسوندن، نمیخواست الکی امیدوار باشه اما  فقط یه دیوونه مثل سوهیون حوصله داره که یه پتوس رو از قبل از جوانه زدن بزرگ کنه
با همون بدم نیمه برهنه سرشو از در بیرون آورد، به اطراف نگاه کرد اما 
کسی رو نمیدید
جونکی بعد از چند دقیقه اومد ببینه چرا مارک دیر کرده
"کی بود مارک؟ چرا نمیای؟"
مارک با صدای لرزون گلدونو به جونکی نشون داد
"قسم میخورم که این کار اونه، اون از کجا میدونه که من برگشتم"
جونکی به تپق جوابشو داد

Wind/یونگیوOù les histoires vivent. Découvrez maintenant