نشستم از پنجره به ماه نگاه میکنم و با صدای لیام بغضم رو قورت میدم.
نمیدونم چطور توضیح بدم، چطور توصیف کنم عمق غمی که دارم تجربه میکنم رو...من سال های بچگی و نوجوونیم رو با این بند گذروندم، توی لحظاتِ زیادی از زندگیم، توی غم و خوشحالی به موزیک ویدیو هاشون، آهنگاشون، کنسرتاشون و ویدیو هاشون و فنفیکشن هاشون پناه میبردم.
توی پیج و چنلای زیادی واسشون فعالیت کردم و پا به پای آپدیتاشون بودم.
توی تنها ترین روزام با تصورِ داشتنِ شخصی مثلِ لیام توی زندگیم آروم میگرفتم و با نگاه کردن به عکس و فیلماش و دیدنِ لبخندِ معصومش و برقِ توی چشماش و گوش دادن به خنده هاش حالم خوب میشد.یه کتاب راجع به زیام نوشتم و وقتایی که عشقی که زین به لیام داشت رو توصیف میکردم، عمیقا خودم رو جای زین میذاشتم و با تمام وجود از لیام مینوشتم انگار که این منم که عاشق لیامه نه زین...
من روز و شبای زیادی، سال های زیادی رو با لیام و آهنگاش و هرچیزیش گذروندم و عملا با وان دایرکشن بزرگ شدم و حتی تا همین دیشب امید به بازگشتشون داشتم اما حالا دیگه امکان نداره واندی ای در کار باشه چون دیگه لیامی توی این دنیا نفس نمیکشه و داستان وان دایرکشن تا ابد به پایان رسید.
دیگه نمیتونم منتظرِ آلبومِ بعدیش باشم، دیگه نمیتونم بابت فشارایی که از سمتِ جامعه و سوشال مدیا بهش وارد میشد نگرانِ حالش باشم و دیگه نمیتونم برای خریدِ بلیطِ کنسرتش رویاپردازی کنم.
دیگه قرار نیست نوتیفی از لایوِ اینستاگرامش بیاد و دیگه قرار نیست نوتیفی از اکانت توییترش دریافت کنم...خیلیا نمیتونن درک کنن حالم رو، خودمم تا قبل تجربش این حال رو تا یه حدی درک نمیکردم اما الان با تمام وجود میفهمم چه احساسِ وحشتناکیه، شخصی که بخشِ بزرگی از خاطراتم رو واسم ساخت و کلی روی شخصیت و حتی قلمِ نویسندگیم تاثیر گذاشت دیگه نیست و برای همیشه رفته...
امیدوارم الان دیگه حالش خوب باشه و هیچ احدی نتونه ناراحت و اذیتش کنه؛ دردِ من اینه که توی این اواخر فکر میکرد تمامِ دنیا بهش پشت کرده و همه ازش متنفرن درحالی که توی قلب امثالِ من جای خیلی عمیق و خاصی جا داره...
توی ذهنِ من، به عنوانِ نویسنده ی هف آف می، دیگه تدی بِری نیست که لبخند روی لبای زینیش بیاره:)
Rest In Peace Liam Payne🖤
DU LIEST GERADE
Half Of Me [Z.M/L.S]
Fanfiction[ خونی در رگ هایم، گرمایی در دستانم؛ شکوفه ای در مردابِ قلبم، نفسی برای تنِ بی نفس ام؛ میروی و، کمی دلتنگ من باش...] _______________________________ معجزه بهاى سنگينى ندارد! كه به نرخ عجيب ترين آنها، باور باالترى را ارائه دهى؛ معجزه عصايى نميخواهد...