Chapter thirty FOUR

340 42 44
                                    

ساعت یازده و نیمه و باید ساعت ۳ سرکار باشم؛دو ساعت و نیم وقت هست....

اگه فور خونه نباشه شاید بتونم وارد خونش بشم و شاید،فقط شاید بتونم ببینم پشت اون در چیه.

سوار ماشینم میشم.انتخابامو بررسی میکنم؛یا میتونم برم بشینم خونه و بعد برم سرکار یا اینکه برم و یکی از راز های فورو بفهمم.انتخابامو سبک سنگین میکنم؛اگه برم خونه هیچ اتفاقی نمیفته،گیر نمیفتم ولی هیچ رازیو هم کشف نمیکنم اما اگه برم خونه فور احتمالش هست که گیر بیفتم ولی اونوقت میفهمم چی پشت اون درهاست.

اگه هانتره دو هفته پیش بودم،مستقیما میرفتم خونه و حتی بهش فکرم نمیکردم ولی از وقتی که مدرسه شروع شده حس میکنم فرق کردم،جوریکه انگار من قبلی داره ناپدید میشه و یه هانتره جدید داره جایگزینش میشه.

تصمیم میگیرم برم خونه ی فور.فک نکنم وقت زیادی بگیره,به موقع میرسم سرکار.

ماشینمو روشن میکنم و از پارکینگ درمیام.بارون سنگینی شروع به باریدن کرده و باد نسبت به صبح شدت گرفته.خیابونا خیس و یکم لیزن ولی من با سرعت رانندگی میکنم چون میخوام به اندازه کافی زمان داشته باشم.

بالاخره دریاچه ی کوچیکه نزدیک خونش میاد تو دیدرسم.رنگ دریاچه در مقابل رنگ اسمون خیلی روشن و زندس.حتی درختای رنگی پاییز هم در مقایسه با دریاچه بی روحن.

از کنار دریاچه رد میشم و به سمت خونه فور میپیچم،خیلی تابلو میشه اگه قشنگ دم خونش پارک کنم چون میفهمه من اونجام.
ماشینو نزدیک چندتا خونه پارک میکنم که جوری به نظر بیاد که انگار میخواستم برم تو اون خونه ها.حالا تا خونه ی فور باید چند دقیقه پیاده راه برم،خوشبختانه با خودم چتر اوردم تا خیس نشم.

خونه ی فور هم مثه من از بقیه خونه ها دور و جدا افتادس.به سمت خونش راه میفتم و باد،بارونو محکم میزنه تو صورتم،استفاده از چتر تو روزای بارونی ای که باد هم شدیده کارساز نیست.

درخت زیتون تیره ای تو دیدم میاد و بعد جای پارک بلندی که از گاراژ شروع شده و درختای کاج بلند اطراف خونشو میبینم.خونش منو یاد خونه خودمون میندازه؛از بقیه خونه ها دوره و رنگاشونم یکسانه.

نزدیکتر که میشم متوجه میشم که در گاراژ بازه ولی فور رو این اطراف نمیبینم ولی وقتی در گاراژ بازه ینی حتما فور خونس.

عالی شد واقعا،اگه خونه باشه که به هیچ وجه نمیتونم برم تو و ببینم چی پشت اون درهاست.

ولی اگه برم تو و قایم بشم و صبر کنم تا فور از خونه بره بیرون چی؟اونجوری میتونم برم ببینم پشت درا چیه.فور انگار هر شب میره بار پس من میتونم برم تو خونش و قایم شم تا اون بالاخره از خونه بره بیرون.

کاملا دارم دیوونه میشم،تو خونش قایم شم؟اگه تا 5 ساعت اینده بیرون نرفت چی؟من تا چند ساعت دیگه باید برم سرکار وقت ندارم تو خونش بگردم.

Poison(persian translation)Where stories live. Discover now