هي گايز!
يه درخواست كوچولو ازتون داشتم. اين داستانو شير كنيد به بقيه هم معرفي كنيد پليز. بازديد خيلي كمه. فالوور هم ك دگ هيچي😔
امروزم تولدم بود هي ميومدم چك ميكردم ميديدم هيچي. نه راي ، نه كامنت، نه بازديد. اينجوري ادم انگيزشو از دست ميده والا. يه سري پيجا كلا تا هرقسمت بالاي سي چهل تا سين نخوره پارت بعد رو نميذارن. خواهشا يه حركتي كنيد ك يكم بياد بالا اين داستان. داستان كلش ٢٥ پارته. خيلي ديگه ازش نمونده. يه حركتي بزنيد دگ.
همتون عشقيد❤️
YOU ARE READING
Half-Blood
Fanfictionالنور يه نوجوان معمولي نيست. اول از همه، اون يه وينچستره. فك كنم همين براي توضيحش كافي باشه. اما خيلي چيزاي ديگه هم هست... اون تموم عمرش موجودات ماورايي رو شكار ميكرده ، ١٧ سالشه و فكر ميكنه كه همه چيزو ميدونه. اما نميدونه فرشته ها وجود دارن، جالبه...