|5|

4.8K 557 270
                                    

-توى پروندتون نوشته تا حدى اورژانسى ؟
نايت پرسيد

-بله ..ديروز از آپارتمانم دزدى شد و داروهاى پاركينسون منم دزديدن
زين با لهجه فوق العادش جواب داد

ليام به ديوار تكيه داد و غرق تماشاى زين شد

انگار چشماش نميتونست جاى ديگه رو نگاه كنه

يه لبخند كمرنگ غير اراديم روى لباش بود

ليام توى دلش هزار بار خوشگلى زينو تحسين كرد !

-ولى علائم بيماريم امروز خيلى خوبه پس ميشه گفت تا حدودى اورژانسى
زين با لبخند به نايت گفت

اين پسر چرا انقدر شيرينه !
ليام با خودش گفت

يه لحظه ...دقيقا چه بلايى داشت سر ليام ميومد ؟

اون تاحالا يبارم به اين چيزا فكر نكرده بود !

-درضمن تونى مهفود همون نمايند فروشو ميشناسم فك كنم انقدر كافى بود كه وقتى به آنا گفتم قبول كرد كه خارج از نوبت ويزيتم كنين

تونى ؟اون تونيو از كجا ميشناسه ؟!
ذهن ليام حسابى درگير شده بود

-آره تونى آدم فوق العاده ايه !
نايت با قاطعيت گفت

-اوه خب من اين نظرو ندارم

منظور زين چيبود ؟

تونى آشناشه و اون داره ازش بد ميگه ؟

نايت از حرف زين خندش گرفت و بعدم جفتشون با هم خنديدن

اين دوتا چى ميدونن ؟؟

ليام هنوزم توى سكوت غرق زين شده بود

سكوت براى ليام فقط يه معنى ميده

زنگ خطر !!

-پس درمان دارويى دارى زين ؟
-بله داروى Sinemet CR كه 50 ميلى گرميشه و دو بار در روز ميخورم و Domperidone ده ميلى گرمى براى ضدتهوع روزى سه بار و براى ضد لرزش دو تا Artane دو ميلى گرمى سه بار در روز ! و .... پروزاك .. كه خودتون ميدونين چرا ! تو سن 22 سالگى دارم تلاش ميكنم زيادى افسرده نشم

ليام با شنيدن اسم داروى پروزاك حالت چهرش عوض شد و به خودش جرئت داد حرف بزنه

-زولوفت عوارض كمترى داره

زين با شنيدن صداى ليام سمتش برگشت
تازه متوجه حضور ليام شده بود

-ببخشيد شما كى هستين ؟
با كمى اخم گفت

-آآم ... ليام پين

ليام دستش رو جلو برد و زين دست داد

تماس دست زين براش خيلى حس خوبى داشت
ولى فاك !! چرا ؟!

-خوشبختم
زين با همون لبخند شيرينش گفت

-انترن هستم
تنها چيزى كه به سر ليام زد گفتن همين جمله بود

Your love is drug *ZIAM (completed)Where stories live. Discover now