شب شده بودو ليام توى خونه بود
تمام اعضاى خانواده براى شام كنار هم جمع شده بودن
ليام براى اولين باريه گوشه درسكوت كامل نشسته بود و به حرفاشون گوش ميداد !
-چرا به بابا نميگى بيمارستان مركز شهر شيكاگو چه جوريه ؟
لويى پرسيد و منتظر جواب خواهرش نشد-بيماران بصورت خونسرد ، آشفته و درحال خونريزى و شوك زده وارد ميشن !
لانا با كلافگى جواب داد وقتى شراب قرمزو توى گيلاس ميريخت-آزمايش خون ازشون ميگيرى ؟
جف از دخترش لانا پرسيد-ببخشيد وقتى شما دانشكده پزشكى ميرفتين دستورالعمل هاى ما وجود نداشت !
-اوه آره اين سى سال گذشته داشتم توى غار زندگى ميكردم لانا ! خيلى خب باشه ... ليام پسرم تو چرا انقدر ساكتى ؟
-چندبار براى مريضا لوله وارد كردى ؟
لانا سريع گفت و نذاشت ليام حرفى بزنهليام بيحوصله چشماشو روى هم فشار داد و بيشتر توى مبل تك نفره فرو رفت
به عكس العمل تند خواهرش نگاه ميكرد بدون اينكه كلمه اى بگه
روز خسته كننده اى بوده و حالا تلاش لانا واسه اثبات اينكه از پدرش توى پزشكى بهتره واقعا داره گندترش ميكنه !
-عزيزم من پزشكى تدريس ميكنم ديگه دستهام توى لمس كردن بيماران واقعى كثيف نميشه
جف با آرامش به دخترش جواب داد و يكم از شرابش خوردو توى همون حال بيخيال ترين عضو خانواده يعنى لويى داشت با ايكس باكس بازى ميكرد !
هميشه همينه ! لويى يه سوال از لانا ميپرسه و اونو وادار به حرس خوردن و توجيه كردن ميكنه و بعدم خودش با بيخيالى به كار ادامه ميده
-آره پدر حق با توئه
لانا گفت و كنار لويى روى مبل نشست-لمس كردن بيماران ؟ چرا اصلا كسى بايد همچين چيزيو بخواد ؟؟
لويى همينطور كه حواسش به بازيش بود با يه لحن چندش گفت-تو حق دخالت تو صحبت مارو ندارى لويى !!
لانا خيلى عصبى جواب دادلويى بازيو كنار گذاشت و به خواهرش خيره شد
-ببخشيد من بيشتر از همه به بيمارا كمك كردم!
لويى بد مست بود ! خواست شرابو از دست لانا بگيره كه اون مانعش شدجالبه كه اين رفتار احمقانه تك تك اعضاى خانواده فقط سالى يبار تكرار ميشه
و اون رود دقيقا بايد همين حالا باشه !
دقيقا همون روزى كه ليام حسابى كسله !
اين عادلانه نيست !
ليام با خودش فكر كرد
STAI LEGGENDO
Your love is drug *ZIAM (completed)
Fanfictionفقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !