خيمازه كشيد و بدون اينكه چراغ رو روشن كنه، توي تاريكي صبح دنبال يه چيز گرم بود تا بدن لختش رو بپوشونه، پيرهن ليام رو از روي زمين ورداشت و مراقب بود پاش روي اون دستمال هايي كه خودشون رو تميز كرده بودن نزاره. خوب كه چي؟؟ اونا فقط نسبت به زوج هاي ديگه بيشتر سكس ميكنن. زانوش رو لبه تخت گذاشت و روي بدن لخت دوس پسرش دراز كشيد. ليام به خاط كمر درد ناله كرد و در حالي كه كمر زين روگرفته بود به سمت راست غلت زد._نه
ليام رو مجبور كرد تا دوباره روي كمرش بخوابه ،اون ميخواد روي ليام بخوابه نه توي بغلش،ليام ناله كرد و باشه ارومي رو زمزمه كرد
_لي لي بيدار نميشي؟؟؟
درواقع هنوز ساعت ٣ صبح هم نشده بود فقط ميخواست صداي دورگه ليام رو بشنوه.
_ساعت چند؟؟؟
_سه
_زين من ميخوام بخوابم
گردنش رو بوسيد و بعد به لب هاش رسيد
_نميشه با من بخوابي؟؟؟
ليام خنديد و كمر زين رو ماساژ داد
_پس الان با كي خوابيدم؟ دوست دختر بلوندم
جاي كبودي كه از قبل رو سينه ليام درسته كرده بود گاز گرفت و ليام داد كشيد
_دوست پسر جذاب مومشكيت تكرار كن پينو ميخوام بشنومت
و همزمان ديك ليام روي توي دستش گرفت. ليام دستش رو پس زد و با ناله زين رو به خودش فشار داد
_عزيزم اين برام خوب نيست كه چند بار در روز بيام...ميدوني چي ميگم؟؟؟ من هر روز با اون قيافه فوق هاتت ميام و حالا كه تو اينكار رو ميكني همه چي بدتر ميشه
زين ريز خنديد و سينه لخت ليام رو لمس كرد، ليام موهاش رو بوسيد و بعد به چشماش، لب هاش چونه گردن و سينه هاش رسيد
_دوست دارم بيبى دوست دارم
روي لب هاش زمزمه كرد و زين تنها موهاي ليامم رو چنگ زد
هشت صبح شد و گوشى ليام شروع كرد به زنگ زدن
چشماشو بزور باز كرد و دنبال گوشيش گشت-اون اشغالو خاموش كن
زين كه صورتش توى بازوى ليام قايم شده بود غرغر كردليام بالاخره پيداش كرد و خاموشش كرد
چشماشو مالوند و خميازه بلندى كشيد-پاشو سوييتى ساعت دوازده پرواز داريم
زين جواب نداد
-عزيزم نميتونم تكون بخورم بلند شو
-بخواب ليام لطفا !!
زين كلافه گفت-هشت ساعت ديگه كنفرانس شروع ميشه يادت كه نرفته ؟!
-لعنت بهش
زين ناله كرد و با چشماى نيمه بازش از جاش پاشد و يه راست وارد دستشويي اتاق ليام شد
YOU ARE READING
Your love is drug *ZIAM (completed)
Fanfictionفقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !