|10|

4.8K 535 119
                                    

-اونا دارن يه دارو جديد ميدن بيرون !
متيو گفت و در صندوق عقبو بست

-لابد بازم ضد افسردگى

-نه اين فقط به سكس مربوطه !!

-داروى ميل جنسى ؟؟!
ليام گفت و همزمان با متيو سوار ماشين شد

-آره تو اين دوره زمونه اين بهترين راه كسب و كاره !

ليام يكم تو خودش رفت و لبخند زد

-من سهميه فروششو ميخوام مت

-خفه شو ! سه تا پروژه برات زياده ما تازه داريم پيشرفت ميكنيم !

-كامان من !!! كى بهتر از من ميتونه داروى ديك بفروشه ؟؟

متيو به ليام نگاه كرد و چند ثانيه بعد خنديد

-لعنت ..امروز برات ثبت نام ميكنم

-خوبيش اينه كه اين محصول فقط تو فايرزه يعنى ما رقيب نداريم
ليام گفت و سرشو به صندلى تكيه داد

-فكر كنم از ديشب كه تونى اومد خونت خيلى ترسيدى نه !؟

-چى ؟! نه ! معلومه كه نترسيدم

-اون اصلا واسه چى اومده بود ؟

-فكر كنم نايت و دوستاش يه سگ محافظ به نام تونى دارن !
ليام با يكم حرس گفت

-گور باباش پسر ! ما ديشب مخ دوتا دكترو زديم اونم جلوى داروفروش معروف ! به نظرت وقتى تونى بفهمه فقط زولوفت از زير دست نايت و دوستاش تجويز ميشه اول كدومشون به فاك ميده ؟؟

-مهفود واقعا گيه ميدونستى ؟

-دهنتو ببند اون يه بچه داره !

چشماى ليام با شنيدن اون جمله داشت از حدقه در ميومد !

مطمئن بود تونى با زين رابطه داشته

اما با يكم فكر كردن فهميد علت اين جدايى چيبوده !

-ببينم تو از كجا ميدونى گيه ؟

-هيچى فقط .. فقط شنيده بودم

-اون لعنتى فاكى انقدر جذابه كه حيفه فقط با يه جنس بگرده !

-فكر كنم خودت اول از همه داروهاى جديد شركتو مصرف كردى ميتو

-پس لال شو تا اول تورو به فاك ندادم

.........

-من اونو نديدم زين چرا خبرم نكردى ؟
هرى با تعجب گفت وقتى اتفاقات ديشبو از زين ميشنيد

-من تو يه لحظه برگشتم و ديدم اون تو فاصله يك سانتى متريمه ! فكر كنم خدا ليامو فرستاد تا فرار كنم

-راستى چرا درمورد ليام حرفى نميزنى ؟ مثلا مهمونى اون بوده !

زين روشو از هرى برگردوند و سفارشارو توى سينى چيد

Your love is drug *ZIAM (completed)Where stories live. Discover now