-اونا دارن يه دارو جديد ميدن بيرون !
متيو گفت و در صندوق عقبو بست-لابد بازم ضد افسردگى
-نه اين فقط به سكس مربوطه !!
-داروى ميل جنسى ؟؟!
ليام گفت و همزمان با متيو سوار ماشين شد-آره تو اين دوره زمونه اين بهترين راه كسب و كاره !
ليام يكم تو خودش رفت و لبخند زد
-من سهميه فروششو ميخوام مت
-خفه شو ! سه تا پروژه برات زياده ما تازه داريم پيشرفت ميكنيم !
-كامان من !!! كى بهتر از من ميتونه داروى ديك بفروشه ؟؟
متيو به ليام نگاه كرد و چند ثانيه بعد خنديد
-لعنت ..امروز برات ثبت نام ميكنم
-خوبيش اينه كه اين محصول فقط تو فايرزه يعنى ما رقيب نداريم
ليام گفت و سرشو به صندلى تكيه داد-فكر كنم از ديشب كه تونى اومد خونت خيلى ترسيدى نه !؟
-چى ؟! نه ! معلومه كه نترسيدم
-اون اصلا واسه چى اومده بود ؟
-فكر كنم نايت و دوستاش يه سگ محافظ به نام تونى دارن !
ليام با يكم حرس گفت-گور باباش پسر ! ما ديشب مخ دوتا دكترو زديم اونم جلوى داروفروش معروف ! به نظرت وقتى تونى بفهمه فقط زولوفت از زير دست نايت و دوستاش تجويز ميشه اول كدومشون به فاك ميده ؟؟
-مهفود واقعا گيه ميدونستى ؟
-دهنتو ببند اون يه بچه داره !
چشماى ليام با شنيدن اون جمله داشت از حدقه در ميومد !
مطمئن بود تونى با زين رابطه داشته
اما با يكم فكر كردن فهميد علت اين جدايى چيبوده !
-ببينم تو از كجا ميدونى گيه ؟
-هيچى فقط .. فقط شنيده بودم
-اون لعنتى فاكى انقدر جذابه كه حيفه فقط با يه جنس بگرده !
-فكر كنم خودت اول از همه داروهاى جديد شركتو مصرف كردى ميتو
-پس لال شو تا اول تورو به فاك ندادم
.........
-من اونو نديدم زين چرا خبرم نكردى ؟
هرى با تعجب گفت وقتى اتفاقات ديشبو از زين ميشنيد-من تو يه لحظه برگشتم و ديدم اون تو فاصله يك سانتى متريمه ! فكر كنم خدا ليامو فرستاد تا فرار كنم
-راستى چرا درمورد ليام حرفى نميزنى ؟ مثلا مهمونى اون بوده !
زين روشو از هرى برگردوند و سفارشارو توى سينى چيد
YOU ARE READING
Your love is drug *ZIAM (completed)
Fanfictionفقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !