_بذار باهات رو راست باشم نايت، ما به كمكت نياز داريم، فروش شركت ما تنها ٧٠٪ درصد و من شيكاگو رو ميخوام تو قطعا ميتوني توي ٣٠٪ ديگه به ما كمك كنى
پاهاي كشيدش رو روي ميز دراز كرد و اون ها رو روى هم انداخت، تقريبا پنج عصر شده بود و ليام كلافه تر از اوني بود كه بخواد دليل هاي مسخره نايت رو قبول كنه
_بيين ليام تو ازم خواستي تا دارو ها برات تجويز كنم، منم برات كردم، أز اينجا به بعدش با من نيست پسر
_ولي تو قطعا ميتوني بيشتر از اين داروها رو تجويز كني!!! تو بهترين دكتر اين شهري و ميدونم كه تو هميشه از داروهاي ما استفاده نميكني!!!
نايت به جلوي ميز تيكه داد و دستاش رو تكيه گاهش بدنش كرد، ليام با خودكار ابي باريك توي دستش بازي كرد و بعد پشت گوشش گذاشت. بليز ابي كمرنگش به خاطر طرز نامناسب نشستنش، چروك شده بود و پشتش كمي خيس شده بود.
_اگه منظورت تونيه !! خوب اره اون دوست صميمي من و يه جوري بهش مديونم، ميدوني كه؟؟ دوستا اين كار رو برا هم ميكنن
_لعنت بهش!!! باشه باشه! اون دوست صميمي تو و بهش مديوني!!! پس من چي؟؟؟ اين همه قرص و دختري كه بهت معرفي كردم كافي نبود؟؟
حالا جلوي نايت وايساده بود و دستاش رو جلوي صورتش تكون ميداد و به خودش اشاره ميكرد .
_نه نه ليام بحث اين نيست !!
_پس چي؟؟؟ خواهش ميكنم تنها دوماه اين كار رو انجام بده و بعد ميتوني شروع كني لطف كردن به دوست عزيزت. قبوله؟؟؟
_باشه مرد باشه
نايت داد زد و پشت ميز نشست و ليام؟؟؟
هنوز هيچكس نميدونه اون چطور با ديگران حرف ميزنه و ديگران رو وادار به هر كاري ميكني به جز! زين...
خوش حال از اينكه كاراش گرفته بيرون اومد و همون موقع گوشيش زنگ خورد!_ليام ليام ليام
_اوه ميتو ! مرد حالات چطوره؟؟ بهترين خبر دنيا رو برات دارم، شيكاگو توي مشتمون....اووووو
صداي هواپيما در اورد و خنديد و فرصت حرف زدن به ميتو رو نداد
_ببين با نايت حرف زدم قرار شد دوماه تمام فقط و فقط از دارو هاي ما تجيوز كنه
_نه ليام نه... الان حتي نايت هم نميتونه كمكمون كنه
صداي متيو نااميد و هواي سرد بيرون باعث شد ليام توي پالتو بلند مشكيش بلرزه
![](https://img.wattpad.com/cover/105656207-288-k740734.jpg)
YOU ARE READING
Your love is drug *ZIAM (completed)
Fanfictionفقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !