Your love is drug *ZIAM (completed)

|40|

پيدا كردن كليسا راحت بود ولي پيدا كردن كشيشي كه وقتش آزاد باشه سخت. بهتر كه بدونين الان تعطيلاته و همه به مسافرت و بعضي به مهموني هاي بزرگ و كوچيك خانوادگي

چشماي لانا از اينكه اين همه وقت رو پشت كامپيوتر صرف كرده بود به قرمزي ميزد و چشماش بعضي چيز ها رو دو دو ميديد.

زين لباس مناسبي برا خودش و ليام كه كمي رسمي بود از تو چمدون بيرون آورده بود و اون ها رو مرتب روي صندلي براي فردا صبح گذاشته بود تا ليام مثل هميشه دنبال لباس هاش نباشه و ووقت زين رو نگيره.

_رسما گند زدين به شب رمانتيكمون

وقتي در باز شد باباي پسرا گفت و بعد از اون همسرش در حالي كه لبخند روي لبش داشت به دنبالش مي اومد. روي پيراهن ابي كمرنگ جف لكه بزرگ صورتي قرار داشت كه بدون شكه مشخص بود اون شرابه

_اتقاقي افتاده؟؟

ليام كه مثل هميشه آروم بود گفت فقط وقتايي كه مسائلي به زين مربوط ميشه اون كمي نااروم يا شايد ديونه ميشه!

_اون فقط از شدت شوكه شدن شراب روي ميز رو روي خودش ريخت. اونا واقعا ميخوان اين كار رو بكنن؟؟

كاترين در حالي كه جاكت چرميش رو در مي اورد پرسيد و تو صورتش ميشد هيجان يا شايد كمي شك رو ديد.

_همين طوره

ليام براي تأييد بيشتر سرش رو تكون داد و چشماش زين رو دنبال كرد به اشپزخونه رفت.

_هميشه فكر ميكردم اوني كه زودتر ازدواج ميكنه ليام باشه! نه لويي

درست بعد از اين حرف جف صداي شكستن چيزي از توى آشپزخونه اومد. لانا سرش رو از روي ميز بلند كرد و كمي خيز ورداشت تا ببينه چي بود، درست برعكس حركات اون كه اروم بود ليام مثل فنر از جاش پريد و تقريبا داد زد

_ عزيزم؟ زين تو خوبي ؟؟

بيدار شدن اونم قبل از طلوع خورشيد كار زياد جالبي نيست چون در اخر به كلافگي تمام أفراد خونه تبديل ميشه.

_فاك فاك فاك

اين صدايي لويي بود كه از توي حمام مي اومد. ولي به قدري بلند بود كه همه رو بلند كرده بود، زين فرد آخري بود كه به حمام رسيد و ليام رو ديد كه جلوتر از همه به چهارچوب در باز تيكه داده و در حال غر زدن.

_اخه كدوم احمقي وقتي هنوز ازدواج  نكردحلقه دستش ميكنه و بعد ميره حمام؟؟

زين جلوتر رفت و بدن ليام كه هنوز گرم برد نزديك تر شد و خودش رو توي بغلش جا داد.

_چي شده؟؟

صداش كه هنوز گرفته بود گفت و شونه لخت ليام رو بوسيد.

_حلقش رو گم كرده

ليام بيخيال گفت و شونش رو بالا انداخت.