Your love is drug *ZIAM (completed)

|43|

به ارومي تمام دوربين جديدي رو خريده بود توي كيفش گذاشتو يكسري از برگه هاي اضافه رو داخل سطل ريخت. خوش حال بود از اينكه اون هم حالا اتاق كوچيكي توي اون اتليه بزرگ كارا داره. جايي كه دم پنجرش از گلدون هاي كوچيك پر شده و يه جامدادي ليوان پر از خودكار هاي رنگي داره.

اين رو دوست داره كه اينجا تنها براي خودشه و با بستن در ميتونه سر و صداي هاي بيرون رو كم كنه . به برگه هاي چند صفحه اي كه بهم منگنه شده بودن نگاه كوتاهي انداخت و بعد از چندثانيه أون رو داخل پاكت زرد رنگ قرار داد و توي كشو گذاشت. جايي كه هيچكس جز زين نميدونه اون وجود داره.

در حالي كه گلدون هاش رو جابه جا ميكرد از پنجره متوجه ماشين مشكي رنگ ليام شد. مردش به ارومي ازش پياده شد و ته ريشي كه تازگي هاي ميذاشت اون رو مثل خلاف كار هاي باند كرده بود. كت لي و شلوار ورزشي اديداس ليام چيزي نبود كه زين انتظار داشت اون بپوشه. معمولا هميشه اون رو داخل كت و شلوار هاي شيك مرد هاي سي ساله كه خط اتوشون به راحتي معلوم بود ميديد.

براي احتياط بيشتر يك بار ديگه چك كرد تا اون برگه لعنتي توي كشو و درش قفل باشه و بعد با لبخند پشت ميزش نشست و منتظر ليام موند. چند ضربه كوتاه كافي بود تا ليام زين رو از وجود خودش باخبر كنه.

_اقاي ماليك ، اجازه هست؟؟؟

با لبخند بامزه اي كه اون رو بيشتر به يه تدي بر تبديل كرده بود تا يه جنتلمن گفت و منتظر اجازه بود.

_البته تدي بر كوچولو بيا تو

ليام از اينكه زين بازيش رو ادامه نداد بود ناله ريزي كرد و حالا گل قرمزي كه پشتش قايم كرده بود رو جلوي زين گرفت.

_ميدونم دير شد ، ولي اين گل از طرف تدي بر به شماست اقاي ماليك

سعي كرد خودش رو كنار زين روي اون صندلي پشت ميز كه پهن بود جا بده و كمي موفق بود. در نهايت خودش نشست و زين رو روي پاي خودش گذاشت، پشت سر هم بدون اينكه سرش رو بلند كنه گردن زين رو بوسيد و پسرش داشت گل هاي قرمزي كه ليام براش گرفته بود رو بو ميكرد.

البته كه كارا به بهترين زمان ممكن وارد اتاق شد و اين فوق العادس كه دوربينش هميشه همراهشه، پس بدون وقت تلف كردن عكسي از اون دوتا گي كيوت كه هميشه در حال بوسيدن هم بودن گرفت.

_هيييي

صداي اعتراض ليام باعث شد تا كارا چشم هاش رو بچرخونه و بگه

_اينجا محل كاره پين، نميتوني هر روز بيايي و روي ميز پسرت رو به فاك بدي