زین با صدای زنگ گوشیش از فکراش پرت شد بیرون
از رو تخت بلند شد و سمت گوشیش که رو میز نقشه کشیش بود رفت
لویی بود، تماسو وصل کردو گوشیو برد کنار گوشش:
+هی زی ظهر بخیر! تا الان خواب بودی؟خوبی؟تنهایی؟میخوام بیام اونجا..اگه هری نیستزین سرشو کج کرد
-اگه هری نیست؟!+اوهوم
-چرا؟!
+چی چرا؟!
-چرا اگه هری نیس میای؟
+نمیدون--آیییییی
-چیه؟؟؟
+نزن کصافط هنوز درد میکنه
زین پوکر شد و صدای خنده لیامو از پشت خط شنید
-لو؟!
+هیچی زین این مرتیکه چلغوز اینجاست احتمالن با این میام پیشت چون ول نمیکنه منو
-پوفففف باشه
+فعلن زی زیییی
و قطع کرد
زین پوکر سمت حموم رفت تا دوش بگیره********
مت چشماشو آروم باز کرد، هری با استرس بالاسرش ایستاده بود و با انگشتاش بازی میکرد
-امم..های مت!خوبی؟!مت خواست تکون بخوره ولی درد و کوفتگی بدنش باعث شد چشاشو رو هم فشار بده و برگرده سرجاش!
به هری نگاه کرد+واسه چی اینجایی؟
-خب..اومدم ببینم..خوبی یا نه!
+نه اومدی که نرمم کنی از دوست پسرت شکایت نکنم !
هری تعجب کرد ولی کلمه "دوست پسرت" که مخاطبش زین بود دلشو یه جوری میکرد !
یه جورایی خیلی خفن و جذاب بود واسش+نگران نباش شکایت نمیکنم..و میدونم که توعم میتونی شکایت کنی ازم..
هری با یاداوری دوباره اون لحظه ها چشماشو بست
+متاسفم من فقط میخواسم بهت ثابت شه که گی ایی یا نه..اگه تنهات گذاشتم فکر میکردم با سکس مشکلی نداشته باشی...ینی..فک میکردم عوض شده باشی...ولی نشدی..اشتباه فکر میکردم..معذرت میخوام..
-هی مت..تو دوستمی..میدونم بدمو نمیخواستی..ولی خب..اشتباه فکر کرده بودی..من..من هنوز نتونسم با بعضی ترسام مقابله کنم..نمیشه...همش خاطرات مضخرف ازشون یادم میاد و هی تشدید ترشون میکنه...میدونی..تا جام نباشی نمیفهمی..و اینکه...اون دوس پسرم نیس..
هری از رو تخت کنار تخت مت که روش نشسته بود اومد پایین
-از طرف زین نه ولی از طرف خودم میگم که متاسفم..مت دست هریو که رو شونش بود فشار دادو بهش لبخند زد
....هری درو بست و بهش تکیه داد، چشاشو بست تا بتونه فکراشو کنار هم بچینه...

YOU ARE READING
love Me Blue (ZARRY)
Fanfiction#🔞 "" درست وقتی که وارد دانشگاه شدم اتفاق افتاد.. اولین روزی ک واسه ملاقات با مدیر دانشگاه رفتم اون خورد بهم! دوتا قطب مخالف ولی مکمل همدیگه من زیادی تو کیوتیتم موندم! و اون زیادی گُنگُ خشنه! ولی بلده چیکار کنه..! احمقانس ازش جلوی بقیه تو راهرو دان...