part 10

2.3K 280 47
                                    

+بابا این نمیاد سرکارمون گزاشته

+لو دو دیقه فقط دهنتو ببند یه ربعه کامله داری یه ریز حرف میزنی سرم رفت مرتیکه

لو با مسخره بازی گفت:
+خیلی بی شخصیت و بیشعور شدی لی، برات متاسفم

لیام برمیگرده و به لو که صندلی عقب نشسته چپ چپ نگاه میکنه

دوباره برمیگرده و گوشیشو در میاره تا به زین زنگ بزنه

+این نمیاد از من گفتن

لی یهو برمیگرده و انگشتشو میاره بالا و طرف لو میگیره و شمرده شمرده تهدیدش میکنه:
+لویی قسم میخورم اگه فقط یه بار دیگه اون دهن گشادتو نبندی میام عقبو کونت میزارم فهمی...

در ماشین باز میشه و زین میشینه و درو میبینده
لیام تو همون حالت برمیگرده به زین که به روبروش نگاه میکرد نگاه میکنه: 😐
زین: 😐
لویی: 😐

لیام برمیگرده حالت عادیش و روبه فرمون
+میخواستی نیای دیگه؟!یه پیرهن و شلوار اینهمه طول کشید؟؟

بعد به تیپ زین اشاره کرد

-حالا که بعد مدتها دارم میام باید شیک بیام!:/
بعدم دستی به کتش میکشه

-حالا که بعد مدتها دارم میام باید شیک بیام!:/بعدم دستی به کتش میکشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

-استایل زین-

لیام نفس عمیقی میکشه و تقریبن کبود میشه
+این همه عطرم لازم بود؟؟؟

-میخوای برم؟؟

+نخیر

لیام ماشینو روشن کردو راه افتاد، تقریبن با سرعت میروند

چنددقیقه گذشت

-بوتیم(🍑) کو ؟!
زین گفت و برگشت به پشت

-هی علیک سلام!

+لو همونطور دست به سینه نگاش کرد

زین به لیام و بعد دوباره به لو نگاه کرد:
-چته؟!

لویی جواب نداد

-لی چیکارش کردی اینو؟!

+من؟هیچکار !..آها امم فک کنم که ...لو میتونی حرف بزنی الان!

زین به لو نگاه کرد:
-چی شد؟:/

+هیچی لی بهم گفت اگه حرف بزنم میاد...

love Me Blue (ZARRY)Where stories live. Discover now