"هی،اچ."
"هی،لو!"
"میبینم امروز خوشحالی!"
"آره،جم دیشب بهم زنگ زد!خیلی خوب بود و ما کلی صحبت کردیم."
"خوبه،سوییتی.راجب چی حرف زدید،اگه میتونم بدونم؟"
"ما راجب خیلی چیزا حرف زدیم.موضوع اصلی تو بودی به هرحال."
"واقعا؟ راجب چی من؟"
"من گفتم تو یه مزاحمی."
"تو نگفتی!"
"میدونم.من بهش گفتم یه دوست پیدا کردم."
"اوه،درسته.راجب اون..."
"چی، تو دیگه نمیخوای دوستم باشی؟اوه...ما کلا دوست نبودیم؟ متاسفم،من فکر میکردم که هستیم-"
"هی،بیبی بوی.مشکلی نیست.من فقط میخواستم بپرسم که میخوای به یه قرار بریم...که معمولا معنی بیشتر از دوستی رو میده.اما اگه میخوای به عنوان دوست بریم،میتونیم بریم، هیچ فشاری نیست."
"من...ام،اوه.من هیچوقت-درواقع،منظورم اینه.مثله.من میخوام-من صادقانه-هیچکس تاحالا نپرسیده بود-آره!آره!آره! یعنی،آره حتما."
"تو پرستیدنی ای استایلز."
"باشه."
"واقعا هستی.پس تایید شد؟بعد از ظهر شنبه؟ساعت 2 شاید؟"
"باشه."
"عالیه،بیب!"
"آره."
سکوت
سکوت
"ممنون."
"برای چی لو؟"
"برای اینکه بهم اجازه دادی بیرون ببرمت."
"نه.یعنی-نه،ام،ممنون.برای اینکه ازم پرسیدی و باهام همیشه شیرین و خوب بودی."
"البته،لاو."
●●●
بی آهنگی در من بیداد میکنه،آهنگ خوب میشه معرفی کنید؟
As always M💙
YOU ARE READING
Full Of Flaws 》L.S 》persian translation
Fanfictionهری ناامنه و لویی دوست داره که از مردم تعریف کنه.