"میتونی باور کنی که پنج ماه شده؟فقط کمی مونده تا مدرسه رو تموم کنم!""اره...امم،این زمان طولانی ای بوده،هاه؟"
"من خیلی بهت افتخار میکنم بیبی بوی.تو یه روانشناس میبینی و تو الان بیشتر حرف میزنی و راجب همه چی به جما میگی،مخصوصا کونم. صورتتو اونجوری نکن هانی!من شنیدم که دیروز گفتی چقدر'کون لویی بهترین چیز توی دنیاست جما!'،سعی نکن خرم کنی."
"خب،درسته!"
"این درسته عزیزم.تو بهترین دوست پسر با بهترین کونو داری،باید افتخار کنی،تو خوش شانسی!"
"هستم."
"میدونی دیگه چی هستی؟عالی،زیبا و باورنکردنی. تو هری هستی،تعریفی از عالی بودن بدون تلاش برای عالی بودن."
"ممنون لو."
'Finally,he said that fucking word'
"ببین بیبی؟تو حتی الان تشکر میکنی!تو خیلی کیوتی عزیزم.لطفا بوسم کن و قلبمو بردار."
"اما فکر میکردم که من داشتمش...لو؟من آسیب دیدم."(منظور هری قلب لوییه)
"شات آپ و منو ببوس احمق!"
سکوت
سکوت
سکوت
سکوت
سکوت
سکوت
"من خیلی عاشقتم پامپکین.تو قلبمو داری و شوخی ای درش نیست.من عاشق اینم که تو هنوز اون کتابی که بهت دادمو داری و هنوز با اون کاغذی که ازت پرسیدم دوست پسرم شو توی بالشت میخوابی تو خیلی کیوت هستی و همینطور خوش شانس 'چون کون منو داری'من خوشبخت ترین پسر توی جهانم."
سکوت
"من نمیتونم باور کنم من عشقو وقتی هجده سالم بود پیدا کردم.من نوزده سالمه و تو به زودی هفده ساله میشی و من باتو خوشحالم لاو.من واقعا عاشقتم."
"میخوای یه چیزی بدونی لو؟"
"چیه عزیزم؟"
"من،امم،بالاخره،امم،دارم باورت میکنم..."
و به هرحال هری هنوز با خودش راحت نیست،اما بهتره.اون قطعا بهتره و این شروع خوبیه چون لویی ناراحت نمیشه برای بیبیش ده سال صبر کنه که عاشقش بشه(هرچند که قلبش رو بشکونه) چون لویی میتونه برای خودش و هری عاشق اون باشه.
●●پایان●●
تموم شد:)
ممنون از کسانی که توی این مدت با من همراه بودن
چه اونایی که ووت کردن و کامنت گذاشتن چه اونایی که روح بودن.متاسفم اگه کامنتی گذاشتید و جواب ندادم باور کنید تلاش زیادی کردم که جواب همه رو بدم ولی برای بعضیا واقعا نمیشد چیزی گفت و من واتپدمو آپدیت کردم و بعضی کامنت ها اصلا نمیاد.
معذرت میخوام اگه چیزی گفتم که ناراحت شدید ببخشید.
And as always M💙
YOU ARE READING
Full Of Flaws 》L.S 》persian translation
Fanfictionهری ناامنه و لویی دوست داره که از مردم تعریف کنه.