"هی،بیب."
"هی،لو."
"مشکلی پیش اومده؟"
"هیچ-"
"اچ،میتونم ببینم که دستات دارن میلرزن و همینطور میتونم اخماتو ببینم،چی شده؟"
"فقط...اونا گفتن دستام زشت و بزرگن.اونا گفتن اگه...من به خودم مشت بزنم بعدش خون ریزی میکنم چون دستام خیلی بزرگن..."
"لاو،اونا-فاک،"اونا" چه آشغالایی هستن؟"
"ام.اونا...اونان.من نمیتونم-متاسفم.نه."
"هری،بیبی!نرو!فاک،متاسفم.مجبور نیستی بهم چیزی بگی،بیبی بوی.من عاشق دستاتم،خب؟اونا دوست داشتنین مثله تو."
"باشه."
"و ببین؟اونا مناسب دستای منن و خیلی عالی باهاش فیتن و این مهمه،باشه؟"
"من-...باشه."
●●●
تعطیلات اینجانب به صورت کاملا رسمی آغاز شده و زین بعد آپدیت ها منظم هستن.(منو این همه ادب:|)
پ.ن1:چند نفر zin روzayn خوندن:|؟
پ.ن2:
Take me down into your paradise
Don't be scared 'cause I'm your body type
Just something that we wanna try
'Cause you and I
We're cool for the summerAs always M💙
YOU ARE READING
Full Of Flaws 》L.S 》persian translation
Fanfictionهری ناامنه و لویی دوست داره که از مردم تعریف کنه.