"سلام ،لاو."
"سلام،لو."
"چطوری؟"
"خوب.تو؟"
"خوب."
"خب."
"هی هز؟"
"بله؟"
"تو بامزه ای."
"باشه."
"تو محشری."(از همه سری:|)
"باشه."
"تو دوست داشتنی ای."
"باشه."
"میدونی،من اینجام تا زمانی که اونا رو باور کنی-و حتی بعدش،من برای تو اینجام.همیشه برای تو-"
سکوت
سکوت
سکوت
"تو سرخ شدی..."
"من-اوه خدای من،برای چی اون کارو کردی؟"
"من فقط فکر کردم که میتونم...متاسفم."
"نه،خدا.مسیح تو محشری.تو خیلی کیوتی،اوه خدای من. لطفا اجازه بدی برای همیشه فن بویی کنم!!!هری استایلز گونمو بوسید،من ممکنه بمیرم!"
"ولی...ما قبلا هم همو بوسیدیم،چرا این انقدر مهمه؟"
"باور کن من کلی راجب این فن بویی کردم وقتی تنها بودم.اما میدونی. من فکر میکنم امروزه همه هم دیگرو میبوسن.این عادی شده کسایی که باهم میخوابن همو میبوسن،اما وقتی تو از گونه کسی رو میبوسی،این-این معنی عشق و اهمیت میده."
"اوه."
"اوووو،کیوتی!نگاه کن کی الان سرخ شده!"
●●●
واتپد خیلی دوست داره با مغز و اعصاب من بازی کنه:|
اینام که بیش از حد کیوت شدن:|
به کتاب جدیدم سری بزنید،با تچکر فراوان:|
As always M💙
YOU ARE READING
Full Of Flaws 》L.S 》persian translation
Fanfictionهری ناامنه و لویی دوست داره که از مردم تعریف کنه.