"لو لو لو لو!"
"سلام عزیزم!"
"سلااااام."
"امروز خیلی خوشحالی لاو!"
"من A+ گرفتم،لو!خیلی خوشحالم!لطفا بغلم کن!"
سکوت
سکوت
"ممنون!ممنون!من صادقانه خیلی خوشحالم لو!"
"میدونم پامپکین.میتونم ببینم خندت واقعا داره صورتتو پاره میکنه.منم برات خیلی خوشحالم!تو خیلی کیوتی،هری استایلز."
"اما لو من یه A+گرفتم!"
"میدونم لاو،بهم گفتی!"
"اما من گرفتم!میخوای ببینی؟میخوای-"
سکوت
سکوت
سکوت
سکوت
سکوت
"ووه"
"دیدی عزیزم؟دیدی چقد اون بوسه طولانی بود؟به همون اندازه من بهت افتخار میکنم و خوشحالم!"
"ممنون!ممنون!ممنون!"
"خواهش میکنم،عشقم."
سکوت
"اوپ،اگه من ورزش نمی کردم،الان تو افتاده بودی بیبز!تو باید هشدار بدی قبل از اینکه تو بغل دیگران بپری،لاو.نمیخوایم صورت زیبات رو نابود کنیم، میخوایم؟"
"متاسفم،من فقط خیییییلی خوشحالم!"
"میدونم بیبی."
سکوت
سکوت
"تو فقط پیشونیم رو بوسیدی..."
"متاسفم،لاو.تو فقط خیلی شبیه کیتنی وقتی با لبخند و چال هات توی بغلمی-دوستش نداشتی؟"
"نه!من-من دوستش دارم.این-این باعث میشه حسه...امنیت بکنم."
سکوت
"ممنون لو.تو عالی ای."
"مگه نه،عزیزم؟تو خیلی خوش شانسی که منو داری."
"هستم."
●●●
تبدیل به یه دستگاه مترجم شدم از صبح دارم هی ترجمه میکنم:|
کیوتیااا
As always M💙
YOU ARE READING
Full Of Flaws 》L.S 》persian translation
Fanfictionهری ناامنه و لویی دوست داره که از مردم تعریف کنه.