Part 3

347 21 0
                                    


د.ا.ن سلنا:
در خونه رو محکم مثل همیشه کوبیدم و رفتم تو که تی با یه قیافه بامزه  و خوابالو و همچنین خشمگین اومد از اتاقش بیرون.
تی: چه خبرته ها؟ نمیگی همسایه ها خوابن؟ اصن اونا به درک من چی؟😡
سل: کسی ساعت ۶ بعد از ظهر جز تو خواب نیست.
تی: واو شیش شده! تاحالا کجا بودی؟ ها؟
سل: خونه بی اف نداشتم. خوابیدی چشات کور شده خریدارو نمیبینی؟😒
تی: عه خوب شد رفتی خرید هیچی نداشتیم تو یخچال😃
و با کمال پرویی یه چیپس برداشت و رفت نشست پای تلویزیون و شرو کرد به خوردن.
یه چش غره واسش رفتم.😒
سل: چون خونه مال توعه چیزی نگفتم موف خور😒
برگشت و زبونشو برام در اورد بیرون😝
پرو😒
رفتم توی اتاق لباس راحتی پوشیدم و نشستم بغل تی.
تی: من نبودم کسی مزاحمت نشد؟
سل: چرا یه پسر پولداره بهم شماره داد😂
تی: اخجون ایسگا😃
بعد شماره رو در اوردم و با تی زنگ زدیم بهش.
کلی یارو رو ایسگا کردیم.
از شدت خنده دلم درد گرفته بود.
سل: مثه خودت لوس و پولدار بود.
تی: شات اپ من کجام لوسه؟😡
یه نگاه به سرتا پاش کردم.
سل: همه جات😕
بعد با هم خندیدیم.
خندمون با صدای بلند شیکم تی قطع شد.
تی: فاک گشنمه
سل: بعله مشاهده کردم😐
رفتیم یه چی کوف کردیم.
بعدشم هرکی رفت تو اتاقش تا بخوابه.
امیدوارم فردا مثه روز اول کصشر نباشه‌ در صورتی که مدرسه کلا کصشرع

-The EndWhere stories live. Discover now