Part 30

159 11 0
                                    


د.ا.ن سلنا:
رفتم سر کار کیریم.
همش فکرم پیش جاستین بود.
ینی اون دوسم داره؟
از بس پی فکر و خیال بودم که نمیفهمیدم مشتری ها چی میگن.
برا همین مجبور بودم دوباره ازشون بپرسم چی میخوان.
بعضیاشون قاطی میکردن و سرم داد میزدن ولی بعضیا دوباره بهم میگفتن.
بعضی ادما کلا سگ اخلاقن😑
پسره: حالا برو.
سل: من واقعا معذرت میخوام میشه دوباره سفارشتون رو بگید؟
پسره: نه. بیا بریم پیش رییست ببینم کیه که تو رو استخدام کرده.
اگه میرفت و به رییسم میگفت اخراج بودم.
فاک.
سل: نه خواهش میکنم من فقط یه لحظه حواسم پرت شد.
پسره: اگه میخوای باهات کاری نداشته باشم یه شرتی داره.
سل: هرکاری بگید انجام میدم.
از التماس کردن بدم میاد ولی من اون کارو لازم داشتم.
پسره: امشب بهم یه سرویس کامل بدع.
سل: وااات؟
همه با دادم برگشتن نگامون کردن.
پسره: دهنتو ببند و انتخابتو بکن.
خوابوندم زیر گوشش.
سل: برو گمشو
پسره: خودت خواستی.
دستمو محکم گرفت و کشوندم سمت اتاق رییس.
شانس کیری من رییس امروز اومده بود رستوران.
پسره: من دارم بهتون پول میدم ولی شما یه گارسون اوردید که به من پیشنهاد میده که باهاش سکس داشته باشم؟
سل: وااااااااتتتت؟!
پسره: ساکت شو دختره هرزه‌
سل: اقا.......
با داد رییسم خفه شدم.
رییس: ساکت باشید خانم گومز. ما برای مشتری هامون ارزش قاعلیم و شما حق ندارید همچین حرفی رو به مشتری ما بزنید. اقا من از شما معذرت میخوام و حساب این خانمم میرسم.
پسره ولم کرد و از اتاق رفت بیرون.
سل: ولی قر....
مدیر: گفتم ساکت شو
دهنمو بستم و با عصبانیت به زمین نکاه کردم.
چه قدر یه ادم میتونه پست و کثیف باشه که همچین کاری کنه؟
رییس: خانم گومز فردا امرین روزی عه که شما اینجا کار میکنید.
سل: خواهش میکنم من به این کار احتیاج دارم.
من چجوری میتونستم بدون این کار خرج خانوادمو درارم؟
رییس: اون موقع که به یه نفر پیشنهاد میدی تا باهاش بخوابی باید به این موضوع فکر کنی.
سل: ولی من کاری نکردم.
رییس: برو بیرون.
(از ناظم مدرسمون ایده گرفتم😐😂)
رفتم بیرون و به زور به کارم ادامه دادم.
اون پسره با یه لبخند عن داشت نگام میکرد.
د.ا.ن تیلور:
مدرسه که تموم شد زدم بیرون.
استرس تمام بودم.
هری بهم صدمه نمیزد نه؟
فکر اون موقم این بود ولی بدترین صدمه رو هری بهم تو زندگیم زد.

-The EndWhere stories live. Discover now