part 7

224 20 0
                                    


د.ا.ن سلنا:
سل: اوه نایل بسه اینقد نخور😂
همه داشتیم میترکیدیم وقتی نایل هر چی سفارش داده بود رو با ولع میخورد.
هری: بخور تا از دستت فرار نکردن😂
لویی: بدو اون ساندویچو بخور الان در میره.
نایل: (با دهن پر) اینقد به من گیر ندید خب گشنمه.
زین: تو همیشه گشنته.
لی: حداقل لقمتو بخور بعد حرف بزن.
همه با صدای تی که منو صدا میکرد خفع شدیم.
با دستم بهش نشون دادم بیاد پیسمون ولی با سر بهم اشاره کرد که باهام کار داره.
زین: انگار تی قرارش تموم شد
همه با این حرفش خندیدیم.
سل: من میرم ببینم حرف حسابش چیه‌.
همه باهام خداحافظی کردن و رفتم پیش تی.
تی: بیا بریم اون گوشه جا گرفتم.
سل: ولی من میخوام برم پیش لیام اینا.
تی: شات اپ بیا بریم اونجا.
سل: پوفف باشه😒
بعدم رفتیم سمت میزی که گرفته بود.
یه پسره هم اونجا نشسته بود و به بیرون نگاه میکرد.
عه نکنه زری که درمورد تی زدم واقعی بود؟😐
تی نشست و منم بغلش نشستم.
پسره: امم..های...من جاستینم.
دستشو سمتم دراز کرد.
سرخ شده بود.
خجالتی بدبخت.
سل: منم سلنام .
پ باهاش دست دادم.
تی: خوب با لیام اینا رفیق شدی عا😏
و ریز خندید
کجاش خنده داره؟:/
سل: عاره میدونی من مثه تو نیستم با بچه خرخونا بگردم.
یهو فهمیدم چه زری زدم.
جاستین یه جوری شد ولی الکی خندید.
سل: اوه من اصلا قصد توهین نداشتم واقعا ببخشید.
جاس: اوه نه دیگه این حرفا برام عادی شده. در هر صورت مرسی تیلور که بهم پیشنهاد دادی باهاتون ناهارمو بخورم. من باید برم سر کلاس.
تی: ولی تو چیزی نخوردی.
جاس: اشتها ندارم.فعلا.
بعد رفت.
تیلور محکم خوابوند پس کلم.
من ریدم ریدمممم.
تی: ریدییییی
سل: میدونم.
تی بلند سد و رفت روبه روم نشست.
تی: من یه بار دلم برا یکی سوخت تو ریدی به دل سوزیم.
سل: من میدونم چه گندی پس لطفا خفه شو.
اینقد بلند گفتم که چن نفر نزدیک برگشتن چپ چپ بهمون نگاه کردن.
سل: من میرم سر کلاسم.
تی: برو.
رفتم سمت کلاسم.
دارم خیلی زود میرم تا بتونم یکم اهنگ گوش بدم و استرسمو کم کنم.

-The EndDonde viven las historias. Descúbrelo ahora