Part 21

173 13 0
                                    


د.ا.ن تیلور :
صب با صدای اس ام اس گوشیم بیدار شدم.
تیلو: فاک به هر کی که اس داد.
گوشیمو برداشتم
*سلنا: بیداری؟
تی: فاک یو. خواب بودم.
سل: ببخشید ولی ساعتو نگاه کن.*
ساعتو نگا کردم.
واو ۲ بعد از ظهر.
من این همه خوابیدم؟
*سل: تی من بع احتمال زیاد یه راس با جاس میام پارتی.
تی: اوه دیشب خوش گذشت؟😈
سل: دهنتو ببند‌.
تی: اوه یه چیزی. من دیروز با هری رفتم بیرون.
سل: پ شما الان با هم قرار میزارید😈
تی: و شما الان با هم سکس میکنید؟😈😏
سل: اخه یه ذره فک کن. جاستین و این کارا؟
تی: امم نه به اون نمیاد ولی نفوذ تو بیشترع😈
سل: زیپتو بکش😒
تی: چشم🤐
سل: تو هنوز با هری نخوابیدی؟
تی: سل من از اون جور ادمام اخه؟😒
سل: به من یکی دروغ نگو😏
تی: حالا بهتره تو زیپ دهنتو بکشی.
سل: ببخشید ولی نمیتونم. تازه تو به من دیروز دروغ گفتی😢
تی: هری بجای اینکه حواسشو بزاره رو جاده گذاشته بود رو چت ما😒
سل: واپ یکی مثه خودت فوضول گیرت اومد😂
تی: اصلا بامزه نبود😒
سل: چرا بود. بیخیش. منم بهت یه دروغ گفتم😬
تی: چی؟😈
سل: من و جاس...خب...امم...
تی: بگووو
سل: دیشب...
تی: بنال
سل: رفتیم خرید😂
تی:😐🖕🖕🖕🖕
سل: خب من برم دیه جاس کارم دارع.
تی: بروع😈
سل: بای🖕
تی: بای🖕*
گوشی رو گذاشتم کنار.
واو ۳ شد😐
رفتم پاستا درست کردم و خوردم.
ساعت ۴ شد.
رفتم حموم.
رفتم توی وان و چشامو بستم.
فک کنم خوابم برد چون با صدای کوبیدع شدن در بیدار شدم.
با کمال ارامش حولمو پیچیدم دور تنم و رفتم سمت در.
حتما سلناس.
درو باز کردم که قد دراز هری رو دیدم.
تی: تو اینجا چه گوهی میخوری؟😐
با دادی که سرم زد خفه شدم.
هری: چرا یه ساعته در میزنم باز نمیکنی؟😡
تی: کوری نمیبینی حوله تنمه؟
مث خودش داد زدم.
هری بهم نگاه کرد و انگار تازه فهمید که حوله تنمه.
تی: الوو تموم شدم😐
هری: چی؟
تی: پیچ پیچی😐😐😐
هری: برو حاضر شو بریم پارتی.
تی: امر دیگه نبود؟😒
هری: نه.
تی: بیا تو بشین تا حاضر شم.
هری اومد تو و نشست رو مبل.
منم رفتم توی اتاقم و لباس پوشیدم.
بعد اینکه لباسمو پوشیدم شرو کردم به ارایش کردن.
در اخر رژ قرمز مورد علاقمو زدم و رفتم بیرون.
خب ساعت ۷:۳۰ شده.
هری پاهاشو گذاشته بود رو میز و چشاشو بسته بود.
تی: جم کن تن لشتو بریم.
هری: بالاخره اومدی😑
تی: عاره.
هری بلند شد و با هم رفتیم بیرون و سوار ماشینش شدیم.
دستمو کشیدم رو جیبم تا گوشیمو درارم.
کو؟
تی: گوشییییممم
چنتان جیغی زدم که هری هول کرد نزدیک بود بره تو دیوار.
هری: چه مرگته؟
تی: گوشیمو نیاوردم😭
هری: بیا با گوشی من به سل اس بده برات بیاره.
تی: اره فکر خوبیه.
گوشیشو داد بهم و به سل اس دادم که گوشیمو برام بیاره اگه رفت خونه.
و البته گفتم که شماره هری عه.
بعد چن دیقه رسیدیم دم یه خونه بزرگ.
صدای اهنگ تا بیرونم میومد.
با هری رفتیم سمت در و رفتیم تو
وااااااووو
چه قد ادم اینجاس

-The EndWhere stories live. Discover now