Part 9

185 19 1
                                    


د.ا.ن سلنا:
عذاب وجدان لعنتی.
فقط میخوام از دستش راحت شم و اهنگ تنها راهشه.
رفتم توی کلاس که فقط منم سر کلاس و اون پسره جاستین.
خیلی ناراحت یه گوشه کز کرده بود و از پنجره به بیرون نگاه میکرد.
اصن نفهمید من اومدم یا خودشو زد به نفهمیدن؟
من دوست دارم فک کنم اولیس.
الان وقتشه از دلش درارم.
رفتم کنارش نشستم و که برگشت سمتم و بهم نگاه کرد.
جاس: وقتتو با یه خرخون نگذرون.
سل: من اومدم واسه معذرت خواهی. من میدونم حرف خیلی بدی زدم و نباید میزدم ولی یهو از دهنم پرید بیرون چون میخواستم به تی تیکه بندازم. من منظوری از حرفم نداشتم خواهش میکنم منو ببخش.
کل اینارو بدون اینکه نفس بکشم گفتم.
جاس: تو چجوری این همه حرفو بدون اینکه نفس بکشی گفتی؟
صداش بخاطر خنده یکم لرزید.
سل: ما اینیم داداش😏😎
و زدم به بازوش و شرو کردیم به خندیدن.
خندمون که تموم شد دستمو گذاشتم رو دستش.
یکم جاخورد ولی دستشو نکشید
سل: اشتی؟
جاس: اشتی

-The EndWhere stories live. Discover now