Part 5

251 18 0
                                    


د.ا.ن سلنا:
تیلور عاشغال پیچوند رفت.
من که میدونم اصن تو لاکرت هیچی نزاشتی😏😈
حالا منو تنها میزاری😈
دارم برات.
داشتم تو ذهنم واسه تی نقشه میکشیدم که پسر مو طلایی عه رید به نقشم.
نایل: خب سل چن سالته؟
سل: ۶۵😐
همشون خندشون گرفت.
نایل: خب نمیدوستم چی بگم😅
اخی جوجو سرخ شد.
سل: ۱۷
نایل: اوه پ تو و تیلور یه سال از ما کوچیکترید و یه پایه پایین ترید
سل: راستشو بگو تنهایی گفتی یا از کسی کمک گرفتی؟:/
لو: اینقد به نایل تیکع ننداز😂
من برعکس تی از این جمع خوشم میاد.
اونا ۵ تا پسر جذاب و باحالن
تی از چیه اینا خوشش نمیاد؟:/
لی: تی چه زود کمدشو چیده
سل: اوه اون کص گفت که بپیچونه😈
دارم برات تیلور😈
هز: چرا پیچوند؟
عجب صدایی داره کصکش😐
به قیافش چه میاد صداش.
سل: اوه نمیدونم. شاید با کسی قرار داشت.
و شونه هامو انداختم بالا.
زین: اینقد زود دوس پسر پیدا کرد؟😳
سل: اوه عاره اون عاشق اینه که دوس پسر داشته باشه و خب میدونید اون خوشگل و خوش اندامه و برای هر کاری پایس
یه نفس کشیدم تا خفه نشم.
سل: در نتیجه زود دوس پسر پیدا میکنه😊
هری: اوه اصن بهش نمیاد همچین ادمی باشه.
سل: عاره ولی هست.
لی: اوه من الان کلاسم شرو میشه.
سل: منم. فعلا
با لیام بلند شدیم و هرکی رفت سمت کلاس خودش.
هه تیلور خانم منو ول میکنی.
فک کردی

-The EndWhere stories live. Discover now