Part 24

160 12 0
                                    


د.ا.ن تیلور:
با سل داشتیم زر دخترونه میزدیم و میخندیدیم.
تی: اینا مشروب که دارن؟
سل: حتما دارن خنگوله
تی: من میرم بیارم.
از جام بلند شدم و رفتم ودکا برداشتم.
داشتم میرفتم سمت بچه ها که حس کردم یکی داره دنبال کونم میاد.
برگشتم دیدم هری عه که یه ابجو دستشه.
هری: بهتره مست نکنی تی.
تی: به تو چه هز
بعدم سری رفتم سر جام بین نایل و سل نشستم.
داشتم زور میزدم تا در بطری رو وا کنم که یهو از دستم کشیده شد.
عری: وقتی نمیتونی وازش کنی زور الکی نزن.
درو باز کرد و خودش اول ازش خورد بعد داد بهم.
واسش چش غره رفتم و از ودکا خوردم و دادم به سل.
سل داد به جاستین ولی اون نخورد.
تی: نگو که نمیخوای توی پارتی مست کنی جاس😐
جاس: نمیخوام مست کنم.
سل: بیخیال همه مشروب میخورن.
جاس: من جزوشون نیستم.
سل: اصلا؟
جاس: عمرا.
من و سل بهم نگاه کردیم.
تی: که اینطور
سلنا پرید رو جاستین و خوابوندش رو زمین
منم بطری رو تو حلقش تا ته خالی کردم.
امیدوارم خفه نشع.
سلنا بلند شد و زدیم قدش
جاستین داشت سرفه میکرد.
جاس: فاک تلخ بود
همه داشتن میخندیدن.
جاس: گلوم داره میسوزه.
تی: بهش عادت میکنی.
هری: من ابجومو تموم کردم. جرئت حقیقت؟
همه بچه ها قبول کردن .
به صورت دایره همه رو زمین نشستیم و هری بطری رو چرخوند.
سوال کیتی جواب اشلی
کیتی: ج یا ح؟
اشلی: جرأت
کیتی: پاشو اون دختر لزع رو بوس کن😏
اشلی: واااااات؟!
همه به لحنش خندیدن.
اشلی: فاک یو کیتی
اشلی از جاش بلند شد و رفت سمت یه دختره.
بعد باهاش لب گرفت و برگشت.
دختره چشاشو موقع لب گرفتن بست. گاد اون همجنگراس😂
اشلی بطری رو چرخوند و افتاد به لو و نایل
لو: ج یا ح نایل؟
نایل: حقیقت
هری: ترسو
نایل: شات اپ
لو: بین غذا و اریانا کدومو انتخاب میکنی؟
حدس میزدم یه چی بین این دوتا باشه😂
نایل: هر دو باهم. بحثم نکنید
هرچی گفتیم که قبول نیست نایل قبول نکرد و بطری رو چرخوند.
زین و جاس
زین: ج یا ح اقای بیبر؟😈
جاس:حقی....
سل: جرأت و انتخاب کن جاس😒
جاس: جرأت
زین: اون بطری ابجو رو تا ته بخور.
جاس: ولی...
زین: خودت جرأتو انتخاب کردی
جاستین به سل یه نگاه کرد و بطری رو برداشت و تا ته خورد.
جاس: مزه گوه خالص میداد
سل: مگه تو تا حالا گوه خوردی؟
همه به حرف سل و جاس خندیدن.
جاستین خفه شد و بعدم بطری رو چرخوند.
چارلی و هری😈
چارلی: ج یا ح هز؟
هز: جرأت
چارلی: برو با تیلور تو اتاق و یه گوهی بخور.
تی: من چیم این وسط؟
چارلی: تو اصل کاری
هری: قبوله
بعد اومد دستمو گرفت و بلندم کرد
رفتیم طبقه بالا توی یه اتاق خالی.

-The EndWhere stories live. Discover now