Part 32

171 10 0
                                    


د.ا.ن سلنا:
سل: خب جاس بگو چرا اومدی دم در خونمون و اوه برام کادو اوردی؟
جاس: اول بیام تو؟
سل: بیا.
جاستین اومد تو و نشست رو مبل.
بعد زد روی پاهاش تا بشینم رو پاش.
وات د فاک؟!
جاستین عوض شدع.
رفتم نشستم رو پاهاش و کادوشو گرفتم.
سل: اجازه هست بازش کنم؟
جاس: نع. میشه اتاقتو ببینم؟
سل: عاره.
اون چرا میخواد اتاقمو ببینه؟
رفتیم تو اتاق و عجیب بود.
اتاقم مرتب بود.
من یادم نیست کی تمیزش کردم ولی این خوبع.
جاس: اتاقت باحاله.
سل: تنکس. حالا بازش کنم؟
نشستیم رو تخت و من بالاخره اون جعبه کادو رو باز کردم.
با چیزی که دیدم دهنم وا موند.
برگشتم سمت جاستین.
سل: کاندوم؟!😐
جاستین لباشو گذاشت رو لبام و ما شرو کردیم همو بوسیدن.
جاستین دستشو برد سمت پیش‌بندم.
وایسا من چرا با لباس کارم؟
فاک که یادم رفت درش بیارم.
دستمو بردم سمت تیشرت جاستین و درش اوردم.
جاستینم لباس منو در اورد و بعدم دامنو.
جاستین: دوست دارم‌.
بعد لباشو گذاشت رو گردنم و لباس زیرمم در اورد.
بعدم شلوار خودش و.
جاستین: خب کادوتو دوس داری؟
سل: اوهوم.
کادومو یا کاندوم و برداشتم و دستمو بردم سمت شورت جاس.
یهو در اتاق باز شد و تیلور با صورت گریون اومد.
تی: من نباید بهش اعتماد میکردم. من نباید اینکارو میکردم ولی کردم.
پشت تیلور مامانم اومد تو.
مامان سل: سلنا دخترم بابات...بابات...
سل: اینجا چه خبره؟
جاستین برگشت سمتم.
جاس: اینا همش تقصیر توعه
تی: همش بخاطر تو بود.
مامان سل: اگه میموندی پیشمون بابات اینجوری نمیشد.
یهو از جام پریدم و صندلی ای که روش نشسته بودم پرت زمین شد.
میدونستم نباید توی این جای اشغال بخوابم.
اخه کی میتونه روی میز اهنی و وقتی دارن نگاهش میکنن بخوابه؟
صندلی رو درست کردم.
من دلم برای جاستین و تیلور و بابام تنگ شده.
در این اتاق کوفتی باز شد.
اون بازرس عن باز اومد.
چرا هیچکس حرف منو نمیفهمه؟
بازرس: خب ادامه بدید خانم گومز.
و  روی صندلیش نشست و بهم نگاه کرد.
نشستم روی صندلی و تو چشاش زول زدم.
سل: پوففف...کجا بودم؟
بازرس: اینکع بخاطر اون پسر اخراج شدید.
سل: اها. بعدش..............

د.ا.ن تیلور:
زودی رسیدیم خونه هری و رفتیم تو.
دستای هری عرق کرده بود.
منم استرس داشتم.
رفتیم بالا توی اتاقش.
در و باز کرد و رفتیم تو.
هری منو چسبوند به در و گردنمو بوس کرد.
کسی هست که اینو نخواد؟ (نع😐😂)
دستمو بردم سمت تی شرت هری و با کمک خودش درش اوردم.
دستمو میکشیدم روی تتوهاش و هری ام با قفل سوتینم ور رفت و بالاخره درش اورد.
بعدش لباسمو در اورد و به بدنم نگاه کرد
من ادم خجالتی ای نبودم و نیستم ولی ادم زیر اون چشای سبز اب میشد.
هری: دفه اولی که رفتیم توی اتاق خیلی دوس داشتم زیر اون سوتین مشکیتو ببینم.
بعد اومد بلندم کرد و خوابوندم رو تخت و روی سینمو بوس کرد.
بعد رفت و از توی کمدش یه کاندوم اورد.
پاهامو اوردم بالا تا هری راحت بتونه شلوارمو دراره.
شلوار و شورتمو هم زمان در اورد.
دستمو بردم سمت زیپ شلوارش و شورت و شلوارشو باهم کشیدم پایین ولی نتونستم درارم.
ساری ماما
هری کاندومو گذاشت تو دستم.
هری: افتخار میدی؟
جوابشو ندادم و بسته کاندوم و باز کردم و گذاشتمش رو هری.
بعدم خوابیدم رو تخت و لای پامو باز کردم.
هری اول از زیر شکمم تا اونجا رو بوس کرد.
بعدم اروم زبونشو کشید روم.(دیگه فک کنم بفهمید کجا😐😂)
من همینجوریشم نزدیک شدم.
هری اروم خودشو فرو کرد تو و تکون خورد.
هری: فاعک.
تی: فاعک.
اولش حرکتاش اروم بود ولی بعدش تند شد.
هری و من با هم اومدیم و هری خودشو از توم در اورد.
بعد لبامو بوس کرد و خوابید بغلم.
هری: تو بهتر از اون چیزی بودی که فکر میکردم.
بعد بغلم کرد و من خوابم برد.
خب این اولین و اخرین سکس واقعی ما بود.
*************************
و خب یه چی بگم:
پایان The end خوب نیست:)

-The EndWhere stories live. Discover now