Part 12

190 17 1
                                    


د.ا.ن تیلور:
دیروز سل باز رفت سر کار و امروزم باید بره مد.
من و بابام هزار بار بهش گفتیم که نره سر کار و ما بهشون پول میدیم ولی سل یه دنده تر از این حرفاس.
صب وقتی بیدار شدم سل خواب بود.
رفتم بالا سرش و شرو کردم با موهاش بازی کردن.
من عاشق بازی کردن با موهاشم اونم دوست داره دوستاش با موهاش بازی کنن.
اروم بیدار شد و شرو کرد به غرغر کردن.
سل: من خوابم میاد زنگ اول نمیام.
تی: هرجور راحتی خواب الو.
از اتاق زدم بیرون و صبونمو برداشتم تا توی مد بخورم.
تا رسیدم مدرسه رفتم سالن غذاخوری تا صبونمو بخورم.
نشستم یه میز گوشه و شرو کردم صبونمو خوردن و بیرونو نگاه کردن.
حس کردم یکی جلو نشست.
از همین الانشم میدونم هری عه.
نگاه کردم دیدم که بعله خودشونن.
هری: خوبی؟
تی: اوهوم. تو خوبی؟
هری:, مرسی. دوست با نمکت کو؟
تی: زنگ اول نمیاد خسته بود.
هری: اوه.
فک کنم زنگ اولش با منه چون جغرافیاش با من بود.
هری: الان زنگ میخوره بریم سر کلاس؟
بیا.
تی: بریم.
کیفمو برداشتم و رفتیم سر کلاس.
من ته مها نشستم و هری عم بغلم نشست.
تا معلم بیاد زری نزدیم و منم صبونمو خوردم.
وقتی داشتم صبونمو میخوردم حس کردم هری داره بهم نگاه میکنه ولی محلش ندادم.
هری بدونه اگازه یه تیکه از غذامو برداشت و معلم اومد سر کلاس.
منم خفع شدم.
تا وسطای کلاس گوش دادم ولی بعدش خوابم گرفت و خوابیدم.
با صدای هری بیدار شدم.
هز: بیدار شو.
تی: اوه. مرسی.
بلند شدیم و رفتم سمت لاکرم تا یه چی از توش بردارم که هری دنبالم اومد.
تی: مگه دم منی که میای دنبالم؟
هری: من دارم میرم سمت لاکرم😐
بعدم رفت سمت یه لاکره که ته راهرو بود.
کیر شدنم واسه یه لحظه بود.
چیزی که میخواستمو برداشتم و رفتم سر کلاسم...........
تا اخر مد دیگه هیچکی رو ندیدم.
سلم نیومد مدرسه.
تا زنگ خورد از کلاس زدم بیرون که جاستینو دیدم.
جاس: سلام تیلور ببخشید مزاحمت شدم.
اووو این چرا اینقد خجالتی عه؟
تی: سلام. کاری داشتی؟
جاس:امم......
تی: بگو چرا خجالت میکشی؟:/
جاس: سل...امروز... اومده؟
تی: اوه نه اون خونس.
جاس: چرا؟ سرماخورده؟
تو صداش یه تعجب و نگرانی بود.
انگار بعدش فهمید چجوری حال سلو پرسید و سرخ شد.
تی: اوه نه خسته بود.
با هم از مدرسه رفتیم بیرون.
جاس:اممم. میخوای برسونمت؟
تی: عاره از خدامه.
جاستین اروم و خجالتی خندید و رفتین سمت ماشینش.
وقتی ماشینشو دیدم چشام چارتا شد.
تیپای جاس خیلی خزن.
اصن به ماشینش نمیان.
سوار شدیم.
توی راه یکم کصشر گفتیم و من ادرس خونه رو بهش دادم.
منو رسوند و منم رفتم خونه
سل خواب بود.
حتما خیلی خسته شدع.
منم لباسامو عوض کردم و خوابیدم

-The EndOnde histórias criam vida. Descubra agora