Part 11

197 18 0
                                    


د.ا.ن سلنا:
پوفف باید میرفتم سر کار.
مردم با خانواده های پولدارشون یا عشقاشون تا توی یه رستوران شیک و مخصوص بچه مایه دار غذا بخورن و ما نقش خدمتکارشون رو دارم.
ولی بعضی وقتا ادمایی هم میومدن که وضع مالی خیلی خوبی نداشتن و معلوم بود کلی پول جمع کردن تا یه شب شامشون رو همچین جایی بخورن.
خب اونا هم دل دارن.
تازه خیلی بهترعم با ما ها رفتار میکردن و مثه این بچه سوسولا نبودن که همش دستور بدن‌.
البته بگذریم که تیلورم یکی از این ادما بود ولی شعور داشت.
من یه بار رفتم اونجا و اونا دنبال یه گارسون میگشتن که وقت ازاد داشته باشه و خوشگل و خوش هیکل باشه.
حقوق خیلی خوبی هم میدادن و منو از بین اون همه دختر قبول کردن چون اخلاقم بهتر بود........
یه نگاه به ساعت کردم‌.
رستوران تقریبا خالی شده بود.
منم از رییس اجازه گرفتم و رفتم خونه.
رفتم خونه و تی خواب بود.
منم رفتم توی تختم و گوشیمو برداشتم.
شماره جاستینو که امروز سر کلاس گفتم برام رو دستم بنویسه رو توی گوشیم به اسم خرخون جذاب سیو کردم...........
صبح با صدای الارمم بیدار شدم.
رفتم تی رو بیدار کنم که خودش بیدار شده بود.
از جمله عجایب هفتگانه ست😐
تی: سلام. بیا صبونه.
سل: اول دستشویی
رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و مسواک زدم😬
بعدم رفتم با تی صبونه خوردم.
تی: شیر؟
سل: ناع.
تی: اوکی
بعد صبونه پیاده رفتیم تا مدرسه و یکمی دیر کردیم.
یه راس رفتیم سر کلاسمون که باهم بود و پیش هم نشستیم.
کل زنگ رو مسخره بازی درآوردیم و خندیدیم.
بعد کلاسم رفتیم روی نیمکت نشستیم و به چنتا شماره زنگ زدیم و ایسگاشون کردیم.
زنگ بعدم باهم کلاس داشتیم.
تی سرشو گذاشت رو میز و خوابید منم چون ریاضی بود به درس گوش دادم.
زنگ بعدشم رفتیم کتابخونه و اینقد سر و صدا کردیم که پرتمون کردن بیرون.
تیلور بهترین دوستی بود که یه نفر میتوسنت داشته باشه.
تا اخر مدرسه کلاسامون یکی بود و هیچکی رو ندیدم.
بعد مدرسه هم رفتم سر کار و تا ۱۲ شب اونجا بودم.
مسخرع ترین قسمت کارم نگاهای هیز پسراعه.
بعضیاشون با دوست دخترشونن و بعضیا به خانواده یا حتی تنها.
خسته رسیدم خونه و درو اروم بستم تا تی بیدار نشه.
تا سرمو گذاشتم رو متکا خوابم برد

-The EndWhere stories live. Discover now