15

3.9K 673 422
                                    

کاش لیام قبل از اینکه زین و تهدید کنه یادش میومد که یه چوب کلفت به دستش داد و زین هیچ مشکلی با کتک زدن بقیه نداره

بعد از برخورد چوب به پهلوی لیام اون خم شد و دستش و روی جایی که درد می‌کرد گذاشت و صدای داد زین بلند شد

- اووووه گفتی دندون من و خورد میکنی.. ببین ببین من دارم حرف میزنم. کچل جون جرعت داری بهم دست بزن تا شکستن دندون و بهت نشون بدم

هری سمت لیام و رفت و دستش و روی شونش گذاشت

-تو خوبی؟

لیام فقط به بالا نگاه کرد و چشم هاش به خون نشسته بود و آماده بود تا به زین حمله کنه
نایل چوب و از زین گرفت تا بیشتر از این رفیقش آسیب نبینه

نایل: بیخیال.. دعوا نکنین

زین بعد از دیدن صورت لیام چند قدم عقب رفت و بزاق دهنش و قورت داد
یه مرد عصبانی که صورتش قرمز شده بود و رگ‌های گردنش معلوم شده و نفس های عمیق و صدا دار میکشه
دقیقا مثل یه گرگ عصبانی

لیام حمله کرد و زین شروع کرد به دویدن
از بین گُل ها رد شدن و زین به داخل خونه برگشت
پشت مبل وایساد و زبونش و به لیام نشون داد و دوباره فرار کرد

صدای فریاد و فحش های لیام بلند شد

لویی روی زمین نشست و گل هایی که زین و لیام لگدشون کرده بودن و دید
اشک توی چشم هاش جمع شد و غم توی قلبش نشست
حق اون گل های کوچیک این نبود به راحتی بمیرن

صدای فریاد های لیام باعث میشه  بترسه و دوست داشته باشه از اونجا بره
اصلا چه دلیلی داره که بخوان همدیگه رو اذیت کنن

هری سمت لویی اومد و دستش و روی شونش گذاشت اما بهتر بود اون کار و انجام نمیداد

لویی بیشتر ترسید و خودش و جمع کرد و دستش و روی گوشش گذاشت
صدای داد زدن ها توی سرش می‌پیچید و می‌پیچید
پاهاش و جمع کرد و دندون هاش و به هم فشار داد

هری زانو زد و لویی و صدا کرد

-لویی.. حالت خوبه؟؟ صدام و میشنوی.. هی لویی

نایل: حتما بخاطر دعوای اون احمقای دیوونس

حق با نایل بود.. لویی دوست نداره هیچ دعوا و بحثی ببینه

نایل وارد خونه شد و سر لیام که هنوز تلاش می‌کرد زین و بگیره داد زد

-خفه شو خفه شو خفه شو و دهنت و ببند.. تو لویی و ترسوندی

زین لحظه ای که می‌خواست پاش و روی پله بزاره حرف نایل و شنید و بلند گفت :((چی؟))  و سُر خورد و سَرش محکم به پله خورد

آخ بلندی گفت و دستش و روی سرش گذاشت

زین : آه.. لو.. لو کجاست؟؟ یعنی اتاقش کجاست؟

AutismWhere stories live. Discover now