کاش لیام قبل از اینکه زین و تهدید کنه یادش میومد که یه چوب کلفت به دستش داد و زین هیچ مشکلی با کتک زدن بقیه نداره
بعد از برخورد چوب به پهلوی لیام اون خم شد و دستش و روی جایی که درد میکرد گذاشت و صدای داد زین بلند شد
- اووووه گفتی دندون من و خورد میکنی.. ببین ببین من دارم حرف میزنم. کچل جون جرعت داری بهم دست بزن تا شکستن دندون و بهت نشون بدم
هری سمت لیام و رفت و دستش و روی شونش گذاشت
-تو خوبی؟
لیام فقط به بالا نگاه کرد و چشم هاش به خون نشسته بود و آماده بود تا به زین حمله کنه
نایل چوب و از زین گرفت تا بیشتر از این رفیقش آسیب نبینهنایل: بیخیال.. دعوا نکنین
زین بعد از دیدن صورت لیام چند قدم عقب رفت و بزاق دهنش و قورت داد
یه مرد عصبانی که صورتش قرمز شده بود و رگهای گردنش معلوم شده و نفس های عمیق و صدا دار میکشه
دقیقا مثل یه گرگ عصبانیلیام حمله کرد و زین شروع کرد به دویدن
از بین گُل ها رد شدن و زین به داخل خونه برگشت
پشت مبل وایساد و زبونش و به لیام نشون داد و دوباره فرار کردصدای فریاد و فحش های لیام بلند شد
لویی روی زمین نشست و گل هایی که زین و لیام لگدشون کرده بودن و دید
اشک توی چشم هاش جمع شد و غم توی قلبش نشست
حق اون گل های کوچیک این نبود به راحتی بمیرنصدای فریاد های لیام باعث میشه بترسه و دوست داشته باشه از اونجا بره
اصلا چه دلیلی داره که بخوان همدیگه رو اذیت کننهری سمت لویی اومد و دستش و روی شونش گذاشت اما بهتر بود اون کار و انجام نمیداد
لویی بیشتر ترسید و خودش و جمع کرد و دستش و روی گوشش گذاشت
صدای داد زدن ها توی سرش میپیچید و میپیچید
پاهاش و جمع کرد و دندون هاش و به هم فشار دادهری زانو زد و لویی و صدا کرد
-لویی.. حالت خوبه؟؟ صدام و میشنوی.. هی لویی
نایل: حتما بخاطر دعوای اون احمقای دیوونس
حق با نایل بود.. لویی دوست نداره هیچ دعوا و بحثی ببینه
نایل وارد خونه شد و سر لیام که هنوز تلاش میکرد زین و بگیره داد زد
-خفه شو خفه شو خفه شو و دهنت و ببند.. تو لویی و ترسوندی
زین لحظه ای که میخواست پاش و روی پله بزاره حرف نایل و شنید و بلند گفت :((چی؟)) و سُر خورد و سَرش محکم به پله خورد
آخ بلندی گفت و دستش و روی سرش گذاشت
زین : آه.. لو.. لو کجاست؟؟ یعنی اتاقش کجاست؟