●Common by zayn 🎵🎶
-What are we?
+Two strangers in love.
-Really?
+Or two lovers who are strange.-ما کیهستیم؟
+دوغریبهی عاشق.
-واقعا؟
+یا دو عاشق که غریبه ان.▪▪▪▪▪▪
ج-اگه تا 5 دقیقه دیگه حاضر نشده باشی تنهایی میرم!زین چشماشو چرخوند، وسایل لازم و کولشو برداشت
ز-دارم میام جاش!
جاش غرغر کنان گفت:
ج-اگه یکم زودتر بیدار میشدی الان ما معطل نمیشدیم.
ز-جاش همش 5 دقیقه هم نیس اینجا منتظری!
جاش چشماشو ریز کرد
ج-لبای خوشگلتو برای دوس پسرت نگه دار و کاری نکن بدوزمشون!
زین اروم به بازوی جاش کوبید
ز-بریم دیگه.
جاش چشماشو چرخوند و همراه زین از خونه خارج شدند.
این چند روزی که با جاش زندگی میکرد واقعا عالی بود اما چیزی ته دلش آزارش میداد، حس خلا ای که داشت دیونش کرده بود،
و تنها بخش خوبش این بود که امروز بعد از مدتها به کالج میره ، خوشحال بود که جاش هم رشته خودشه و اونا قراره باهم باشن!با متوقف شدن تاکسی کنار ساختمون سفید و بزرگی که پسرا و دخترایی با عجله و بعضی با آرامش واردش میشدند از ماشین پیاده شدند،
زین لبخند تلخی زد؛جالبی این شهر برای زین، فقط خاطره هاش بود، این کالج همون کالجی بود که برای اولین بار همراه لیام فاکینگ پین اومده بود.
وقتی به خودش اومد متوجه شد که توسط جاش در حال کشیده شدنه!
ج-اون تن لشتو تکون بده زین به اولین کلاس دیر میرسیما!
زین بخاطر لحن حرصی جاش خندید و سعی کرد قدم هاشونو یکی کنه.
بعد از ورود به ساختمون به سمت کلاس مورد نظرشون رفتن، خوشبختانه استاد هنوز نیومده بود.
ج-شانس اوردی زین...!
ز-خیلی پاستوریزه ای!
ج-زر نزن من از این استاده خوشم میاد!
زین بلند خندید و توجه چند نفر اطرافو به خودشون جلب کرد
ج-شات عاپ زین!
زین لبشو گزید تا خندشو کنترل کنه، این دانشگاه عادت داشت تا استادای جذابیو استخدام کنه!؟
بعد از ورود استاد پیر و کمی چاقی زین متعجب به جاش نگاه کرد
ز-اینه !؟
ج-نه این باباشه، خب خودشه دیگه!
ز-این که...
ج-گفتم خوشم میاد، نگفتم عاشقشم که، بعدشم عشق باید درونی باشه !
DU LIEST GERADE
Stranger Love[Ziam Fanfiction]
Fanfiction{completed} -من از همه چیز میترسم، از مردم، از رنگ ها، از دردها، حتی از خودم و هرچیزی که توی گذشته لعنتیم بود! اما چرا از تُ نمیترسم؟! از عشق تُ، از رابطه با تُ، من هر ذره از وجود لعنتیو میخوام؛ پس بیا و منو با روحت ارضا کن! Baby, let me love you ...