●You're the cure,
You're the pain,
You're the only thing I wanna touch...تو درمانى،
تو دردى،
تو تنها چيزى هستى كه من ميخوام لمس كنم...¤▪▪▪▪▪¤
حوله دور کمرشو باز کرد . حوله روی زمین افتاد، و به انعکاس خودش توی آیینه چشم دوخت.
زخماش بهتر شده بودن، بعضی اثرشون از بین رفته بود و بعضیا علامت کمرنگی ازشون باقی مونده بود.
از داخل کمد یه تیشرت برداشت و تنها همراه یه باکسر پوشید، خوشبختانه تیشرت بلند بود و تا رون هاش میومد.
از طرفی میدونست که لیام خونه نیس و تا ظهر بر نمیگرده پس با راحتی از اتاق بیرون رفت.
جدیدا حس میکرد که لیام ازش دوری میکنه... مخصوصا از ارتباط های چشمی طولانی و فیزیکی؛
و خب خودش هم این وسط کمی فاصله گرفته بود و ارتباطشون فقط در حد صحبت درباره چیزهای روزمره بود، گاهی هم مشاوره داشتند که زین سعی میکرد درباره خاطرات گذشته صحبت نکنه و بیشتر سر احساسات و شخصیتش کار کنن..
اما زین تو این چند وقت اصلا خوشحال نبود،
دوری از لیام واسش یجوری بود، اون همه چیز لیامو توی این مدت کوتاه شناخته بود، علایقش، رفتاراش، حساسیتاش و این فاصله براش کمی عذاب آور بود.ولی خب شاید برای بوجود نیومدن ارتباطی بینشون "فاصله" میگرفتند؟! یا حداقل زین اینطور فکر میکرد.
شاید لیام دوس نداشت با کسی مثل زین رابطه داشته باشه!
بغض جمع شدش و این فکر که لیام بخاطر گذشتش نمیخوادش رو کنار زد.
با بیحوصلگی به سمت یخچال رفت و ظرف بستنی رو بیرون اورد،
و به سمت کانتر رفت و با یه حرکت روش نشست.
قاشقی که برداشته بودو داخل بستنی فرو برد و بعد تو دهنش گذاشت.ز-اوممم
عاشق بستنی کاراملی بود پس با عشق به بستنی نگاه کرد.
ز-اخ کارامل عزیزم من عاشق توام!
مشغول خوردن ادامه اون بستنی شد. ذره ذرهاشو تو دهنش میذاشت و زبونشو توی دهنش میچرخوند.
با صدای زنگ در از جاش پرید...اب دهنشو قورت داد و ظرف خالی بستنی رو توی سطل زباله انداخت .
کمی میترسید ولی سعی بر پس زدنش داشت به سمت در رفت و با اکراه بازش کرد. و خوشبختانه با چهره خسته لیام روبرو شد.
با تعجب پرسید:
ز-کلید نداشتی؟!
لیام کلافه بدون اینکه نگاهی بهش اندازه گفت:
ل-نه..
VOUS LISEZ
Stranger Love[Ziam Fanfiction]
Fanfiction{completed} -من از همه چیز میترسم، از مردم، از رنگ ها، از دردها، حتی از خودم و هرچیزی که توی گذشته لعنتیم بود! اما چرا از تُ نمیترسم؟! از عشق تُ، از رابطه با تُ، من هر ذره از وجود لعنتیو میخوام؛ پس بیا و منو با روحت ارضا کن! Baby, let me love you ...