هزاران سال قبل

605 145 73
                                    




بعد از مدت‌ها، امروز برگشتم به جایی که ازش فراری بودم.

بعد از مدت‌ها برگشتم به جایی که برای اولین بار، اونجا احساس کردم که قلبم، برای کسی...تندتر میتپه.

بعد از مدت‌ها، برگشتم به اون مکان افسانه‌ای...

بعد از تو، هر صدایی از موسیقی ، یادآورِ توئه

بعد از تو، دیگه پشت ویترین نمی‌ایستم و زل نمیزنم به اون پیانوی بزرگی که گوشه‌ی مغازه، جا خوش کرده.

که تو عاشقش بودی و هر بار، پشت اون مینشستی و برای من مینواختی...

صدای عشق بود و حالا، تبدیل به صدای ماتم شده...برای من.

تو مینشستی پشت پیانو و دست‌های من بودن که دور گردنت حلقه میشدن.

که گرمای تنت میپیچد توی وجودم و نفس‌هام رو گرم میکرد.

که انگشت‌های باریک و بلندت روی کلاویه‌ها میرقصیدن و جنون زیبایی رو به قلب من هدیه میکردن.

که چشم‌هام رو میبستم و...عاشق‌تر میشدم.

فقط بهم بگو...
تو که رفتنی بودی...چرا عاشقم کردی؟!

انگار هزارها سال، دورم از اون روزها...

انگار میون خواب‌هام رخ دادن و حالا، بیداری...سیلیِ سنگینش رو روی گونه‌م میکوبه و سعی میکنه من رو به خودم بیاره.

که بیرون بیام از وهم...

هری...

دردِ قلبِ من، هر لحظه کشنده‌تر از قبل میشه.

چرا هنوز نتونستم متنفر باشم ازت؟!

چرا این قلبِ نادونِ من، دست نمیکشه از تو؟!

چیکار کردی باهاش که بعد از این همه شکستن، با این همه پست بودن، هنوز تکه‌های شکسته‌ش رو با لخته‌های خونم به هم پیوند میزنه و دوستت داره؟

چیکار کردی که دل کندن از تو، برای من سخت‌تر از نفس کشیدن زیر آب شده...

چرا هنوز موج موها و رنگ چشم‌هات، برای من زیباترینن و ...

خسته‌م هری...

خیلی خسته‌م...

از این همه خرد شدن خسته‌م

از شکستن‌های پی در پی ام خسته‌م

از نبودن‌ها...خسته‌م

بهم بگو کِی...

فقط بگو کِی تموم میشی و کِی بیرون میری از قلب و روحِ من

تو...خیلی وقته از زندگیم فاصله گرفتی

تویی که تمام زندگیم بودی و...

بیرون برو هری...

بیرون برو از قلبم

تمام وجودم درد داره از این خستگی

بیزارم از این حال و از تمام این لحظه‌های غم‌زده...

دوری و باز هم اما، شکنجه‌هات اینجان...

شکنجه‌هات و این دردهای شیرین...

تو...
گوش‌نوازترین، ملودیِ غم انگیزِ جهانی...
برای من...




و نگاهِ من، به دنبال چشمانِ تو...
میان آسمان، پرواز میکند.



______

آپ ناگهانی :')

که به خاطر این بود که آهنگ بی کلام قصه ی پریا از کارن همایونفر، هوس نوشتنش رو به سرم انداخت.

خیلی خوب میشه اگه شما هم با این موسیقی، این پارت رو بخونید.

و اینکه من یه چنل زدم، و قراره چیزایی مثل یه سری متن و موسیقی های بی کلام و ... توش گذاشته بشه.

@GreenOcean28

اینم آیدی چنل.

کتاب، به رتبه ی سوم تو هشتگ SAD رسیده.
و من، بر خلاف بقیه ی نویسنده های واتپد، نمیخوام رتبه ی کتاب تو بقیه ی هشتگ های مهم مثل فن فیکشن و لری استایلینسون و... بالاتر باشه.
دلم میخواد به رتبه ی اول تو هشتگ SAD برسه :')
شاید عجیب به نظر بیاد، اما امیدوارم به زودی این اتفاق بیافته.

پایان داستان نزدیک نیست،
اما دلم میخواد بدونم پایانش رو چی تصور میکنید؟!

ممنون که میخونید.💙💚

🌻🍃
:')♡~gisu

Torturer Of Love~L.S [Completed]Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin