33-Tomboy Couple

4.1K 555 478
                                    

" عاشقتم پسر من ، عاشق عاشقت "

صدای لیام توی گوشش میپیچه . زین میتونه گرمای بدن لیام رو حس کنه ، دستایی که در بر گرفتنش و حس خیسی بین پاهاش.

' گرمای بدن لیام؟'

' بدن برهنش؟ '

' خیسی بین پاهاش؟! '

انگار زین تازه به خودش میاد ، انگار‌ تازه چشمهاش باز میشه .

انگار تازه میفهمه از روی نیاز چیکار کرده .. :

" من- -ما چه غلطی کردیم لیام؟ "

پسر با صدایی که شروع به لرزیدن کرده میگه و با بهت از آغوش برهنه لیام عقب میکشه :

" چی شده زین؟ "

لیام با یه نگاه بهت زده به چهره سردرگم زین میفهمه که زین تازه یاد عواقب احتمالی کارش افتاده. اونجوری که دستهاش شروع به لرزش کرده و مردمک چشمهاش گشاد شده و لررونه .
اونجوری که حس لذت و نیاز توی چشمهاش جاش رو به ناباوری داده.

زین با کرختی و هُل سرش روپشت سرهم به دوطرفش برمیگردونه تا لباسی رو بتونه پیدا کنه و بدنش رو بپوشنه:

" زین عزیزم - - زین ! "

لیام زین رو باصدا میزنه و خودش رو جلو میکشه تا دستهاش رو دوطرف بازوهای زین بزاره:

" ما چیکار کردیم لیام . ما چه غلطی کردیم .‌ من چیکار کردم . ما نباید این غلطو میکردیم . اگه کسی بفهمه ... من چرا - - فاک "

زین تند تند‌ میپرسه و سرش رو به اطراف تکون میده تا خودش رو تبرئه کنه . تا به خودش بفهمونه که بخاطر نیازش همه چیز رو فراموش نکرده .

توی دادگاهی که خودش قاضی ، متهم و موکّله همه جوره مجرمه :

" زینی هیچ اتفاقی نیوفتاده ، تروخدا به چشمام نگاه کن یه لحظه "

لیام که موهای قهوه ای و خیسش برق میزنه ، با لطافت میگه و محکم بدن زین رو تکون میده تا توجهش رو جلب کنه .

رگای گردن زین بیرون زدن و رگ پیشونیش به طرز افتضاحی برجسته شده . گونه هاش هنوز بخاطر هیجانش تب دارن و لبهاش همچنان سرخن از بوسه :

" زین ، لیام همه منتظر شمان! "

صدای داد لویی از بیرون در اتاق‌ به گوش میرسه و لیام نگاه وحشتزدش رو از زین میگیره و به در بسته میدوزه.

ا'گه لویی بخواد بیاد تو ... '

با صدای بلند لویی رو مخاطب قرار میده و سعی میکنه خش توی صداش رو بپوشونه :

" لویی برو با بچه ها .
منو زینم چند دقیقه دیگه میایم و اونجا میبینمتون"

لیام بلند میگه و افت دمای پوست زین رو زیر دستهاش حس میکنه .

[ The Fault In Our Stars ➳ Z.M ]Where stories live. Discover now