[ The Fault In Our Stars ➳ Z.M ]

48- you're damn beautiful

این پارت حتما با آهنگ photograph از Ed Sheeran خونده بشه، لطفا آهنگ رو روی تکرار بزارید . ( آهنگ توی چنل گذاشته شده )

خانه تاملینسون/ بعد از ظهر همان روز

لویی در رو با انداختن کلید باز میکنه و وارد خونه میشه .

از کار زیاد خسته و کلافه‌ست اما دلیل تمام بد اخلاقی ها و ناراحتی هاش کار زیاده یا تنها موندن؟ کی میدونست؟

صدای لوتی رو از توی هال میشنوه که معلومه در حال تلفن صحبت کردن با کسی‌ه. صدای خنده های ارنستِ کوچیک هم بین صحبت هاش به گوش میخوره .

لویی باید به سمت خواهر و برادرش میرفت و اونها رو محکم میبوسید . بهشون قول میداد آخر هفته اونها رو بیرون میبره و لوتی دیگه لازم نیست شام درست کنه .

اما برای تمام اینها خیلی خسته بود .

انقدر توی اون تتو شاپ کار کرده بود و تفنگ تتو به دست گرفته بود که حس میکرد تمام عضلات دستش گرفتن . شاید به پولش نیاز داشت اما تمام مدت جای اشتون هم پای کار ایستاده بود .

لوتی هم پا‌ به پای اون کار میکرد پس انقدر پولش مهم نبود . لویی میخواست تمام وقتش رو با کارکردن یا درس خوندن پر کنه چون کار دیگه ای برای انجام دادن نداشت .

چیکار میکرد؟ غصه میخورد که زین و لیام رهاش کردن یا بخاطر هری حسرت میخورد؟

همیشه امید داشت که اگر پدرشون ترکشون کرده و مادرشون دیگه بینشون نیست ، پس دوست هاش رو داره . اما حالا اونها هم با رفتن زین و لیام از هم یجورایی از هم پاشیده بودن .

اشتون، لوک ، شارون و نایل، بودند و هر چند روز یکبار، هم رو توی کلاس های مختلف دانشگاه میدیدن اما هیچ چیز مثل قبل نبود . یا شاید دیگه لویی مثل قبل نبود .

با قدم های آروم بدون سر و صدا از پله ها بالا میره و وارد اتاق میشه . کولش رو روی زمین پرت میکنه و بدنش روی تخت تک نفرش میندازه .

از ویز ویز آروم تفنگ تتو سر درد گرفته بود اما‌ بیتوجه گوشیش رو بیرون میاره تا هنزفیری هاش رو توی گوشش بزاره که چند تماس از دست رفته توجهش رو جلب میکنه .

چند تماس از هری؟ بیخیال آهنگ گوش کردن شماره هری رو میگیره و منتظر ناخونش رو به دندون میگیره:

" هری؟ "

صدای نازکش توی صدای خشدار هری گم میشه:

" لویی همه‌ چیز تمومه . با کرولاین کات کردم و از شغلم اخراج شدم... . دیگه هیج شرکت مدلینگی استخدامم نمیکنه. همه چیز به طرز فاکینگی تمومه "

گریه های آروم هری دل لویی رو چنگ میزنه . به سرعت از جا بلند میشه و کلافه به دنبال راه حل به دور خودش میپیچه: